شباهتهایی که بین رفتار جمهوری اسلامی ایران و رژیمهای فاشیستی و آپارتایدی مانند آلمان نازی وجود دارد، چشمگیر است. یکی از روشهایی که نازیها یهودیان را سرکوب و کنترل میکردند، لغو شهروندی آنها و ممنوعیت ازدواج با یهودیان بر اساس قوانین نورمبرگ بود. یا به عنوان مثال، یهودیان از کسب و کارها منع شده بودند، املاک و اموال آنها ضبط میشد، خدمات اجتماعی و حمل و نقل عمومی به یهودیان ممنوع شده بود و به تدریج، حتی حق تحصیل و کار نیز از آنها گرفته شد و همه اینها پیش از وقوع فاجعه جنگ جهانی دوم بود.
با وجود اینکه در همان زمان هم گروهی از آلمانیها، بخصوص قشر دانشجو، علیه سیاستهای رژیم وقت به مخالفت و اعتراض پرداختند، با این حال اغلب آلمانیها یا سکوت کرده بودند (به دلایلی از جمله ترس، وضعیت مالی، تاثیر تبلیغات و پروپاگاندا و ناآگاهی از واقعیت) یا موافق سیاستهای ضد یهودی بودند.
کسانی که از این سیاستها حمایت میکردند دلایل مختلفی داشتند از جمله باورداشتند که هویت ملی، دینی و فرهنگی آلمانیها بخاطر ادغام یا وجود یهودی ها در خطر است. یا برخی معتقد بودند که وضعیت بد و ناپایدار اقتصادی و ناآرامی های اجتماعی بخاطر یهودیهاست.
کسب و کارهای کوچک و بزرگ هم حتی اگر با این سیاستها موافق نبودند به تدریج از ارائه خدمات و فروش کالا به یهودیان خودداری کردند چون توسط رژیم حاکم مجازات میشدند و تحت تعقیب قرار میگرفتند.
رفتار نظام جمهوری اسلامی با مخالفان و دگراندیشان بخصوص گروههای اقلیت همیشه شباهتهای زیادی با رفتار رژیمهای فاشیستی و آپارتاید مثل آلمان نازی داشته است. نمونهء اخیر این سیاستهای نظام ج.ا محدودیتهای سیسماتیک علیه زنانی است که حاضر به تن دادن به اجبار حجاب نیستند.
اما در کنار رفتار قابل پیش بینی جمهوری اسلامی در برابر نافرمانیهای مدنی، دیدن افرادی که در برابر این تبعیضها سکوت میکنند قابل تامل و تاسف آور است. افرادی که نه تنها در مقابل این همه جنایت سکوت میکنند بلکه بدتر از آن سکوت خود را با دلایلی انتزاعی و غیرقابل کنترل توجیه میکنند. از جمله دلایل این سکوت، اگر ناشی از وابستگی مالی و منفعت شخصی نباشد، میتواند ناشی از ترس، عدم باور به نقش افراد در ایجاد تغییر، عدم اعتقاد به تغییر رفتار در نظام، و یا اتفاقا باور بیش از حد به پیدایش عقلانیت و اصلاحات در نظام کنونی باشد. مشکل اینجاست که این سکوت و انفعال، رژیم را قادر به ادامه سیاستهای تبعیضآمیز میکند و تا زمانی که مردم فعالانه مقاومت نکنند و آن را محکوم نکنند، این سیاستها ادامه خواهند داشت.
ما باید درسهای تاریخ را به یاد داشته باشیم و درک کنیم که تبعیض علیه هر گروهی، برای هر دلیلی، غیرقابل قبول است. رفتارهای جمهوری اسلامی با رفتار آلمان نازی و یا هر رژیم ستمگر دیگری هیچ تفاوتی ندارد. مسوولیت هر فردی ایستادن در برابر تبعیض و صحبت کردن به نیابت از کسانی است که تحت سرکوب و تبعیض قرار گرفته اند. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که در آینده، برابری و عدالت از امید و آرزو به واقعیت تبدیل شود. دوست گرامی، اگر به هر دلیلی تصمیم گرفته ای که سکوت کنی به خودت مربوط است. اما یادت باشه بالاخره آتش این ظلم و تبعیض و جنایتها دامن خودت و خانواده ات را هم میگیرد.

































































































در بین وایکینگها رسم احمقانه ای وجود داشته که در آن انسان را به دو دلیل قربانی میکردند. یکی برای پیش کش کردن به خدایان و دیگری برای همسفر شدن با مردگان. در این شکل دومی، ازبین نوکران یا کنیزان اربابی که مرده بود یک نفر با رضایت کامل داوطلب میشد تا گلویش را ببرند و او نیز همراه ارباب خود به سفر آخرت رود و با خدایان دیدار کند.
جالب اینجاست که به مرور زمان تفکر جادویی قربانی کردن از بین نرفت، و فقط تغییر شکل یافت که هنوز هم در برخی جوامع خرافاتی بشدت رایج است. درواقع
(گاو، بز، گوسفند، گوزن،..) یا غلات و شراب و غذا میشود. یهودیان نوع دیگری از قربانی کردن هم داشتند که هولوکاست نام دارد که یک آیین مذهبی بوده که در آن حیوان را بطور کامل در آتش میسوزانند (اصطلاح معروف هولوکاست و در کوره سوزاندن یهودیان از همین جا ریشه گرفته. هولوکاست واژه ای یونانی است که به زبان انگلیسی وارد شده ولی در عبری به آن عولاه میگویند). در این آیین اگر هدف طلب بخشایش گناهان بوده تمام حیوان را میسوزاندند و اگر به قصد آمرزش و صلح بوده بخشی از حیوان سالم را میسوزاندند و مابقی آن را طی مراسمی مذهبی میخوردند.



