نقطه عطفی دیگر – هوش مصنوعی

یکی از نقطه عطفها در تغییر و تکامل حیات بشری، آموختن چگونگی کنترل آتش بود. اتفاقی که محدودیتها و مرزهای توانایی انسان را نسبت به سایر جانداران بشدت جابجا کرد و باعث شد انسان از ظرفیت بیولوژیکی خود عبور کند. این انقلاب باعث تحولی شگرف (بخوانید تخریب) در اکوسیستم و نظم حیات در کرهء زمین شد.
نقطهء عطف دوم در تاریخ حیات بشر به نظرم امروز با انقلاب در تکنولوژی هوش مصنوعی شکل گرفته. اتفاقی که نه تنها به زودی باعث تغییر در بسیاری از معانی و مفاهیم حال حاضر میشه، بلکه باعث از بین رفتن بسیاری دیگر از محدودیتها و چالشهای انسان امروزی میشه. خیلی از شغلها به زودی (کمتر از ۵ سال آینده) از بین میره یا دچار تغییرات کلیدی میشه.
این نقطه عطف تاریخی اما پتانسیل این را هم داره که انسان را وارد روند و مسیر رو به نابودی زیست بیولوژیک خودش کنه.

تصویر بالا تماما توسط هوش مصنوعی ساخته شده. من از هوش مصنوعی خواستم تصویر یک زن را به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن و با توجه به اتفاقات ۶ ماه گذشته در ایران (براش نوشتم انقلاب) برام بکشه

پینوشت ۱: :
شما هم احتمالا با تکنولوژی چت.جی.پی.تی آشنا شدید اما اگر تا الان حتی اسمش را هم نشنیدید، متاسفانه شما در خطر عقب افتادن از تغییرات سریع ماهها و سالهای پیش رو هستید و باید تا دیر نشده خودتون را با این تحولات آشنا کنید. دیروز هم مایکروسافت اعلام کرد تکنولوژی کوپایلت را روی محصولاتش اضافه کرده.
ابزارهای جدید و مختلف زیادی هم طی چند ماه گذشته فراهم شده که باورش چند سال پیش سخت بود. اپلیکیشنهایی که شما به آنها ایده میدید و اونها برای شما تصویر سازی میکنند. یا حتی انیمیشن میسازند. یا وبسایتی هست که شما صدای خودتون را براش ضبط میکنید و بعد از اون هر متنی بهش بدید با صدای خودتون و با لهجهء درست انگلیسی ولی شبیه به نوع ادای کلمات شما اون متن را میخونه.

پینوشت ۲:
من متنی که در ابتدای این مطلب نوشتم را به چت.جی.پی.تی دادم و گفتم این متن را نقد کن. متن پایین تماما توسط هوش مصنوعی نوشته شده:

«متنی که در اختیار داریم، به طور کلی به دو نقطه عطف تاریخی در تکامل بشر و تأثیرات آن‌ها بر جهان و زندگی انسان‌ها می‌پردازد. با این حال، متأسفانه در این متن، بسیاری از جوانب مهم موضوع را نادیده گرفته و بیان مسائل به شکل غیر دقیقی و تحت الفظی است که نیاز به بررسی و گسترش بیشتر دارد.

از مهمترین نکاتی که در متن مشاهده می‌شود، عدم توجه به نقش و تأثیر انسان‌ها بر محیط زیست است. هر چند که نویسنده به وجود این تحولات و تغییرات اکوسیستم اشاره دارد، اما به نظر می‌رسد که نباید فراموش کرد که تغییرات و تخریب اکوسیستم توسط انسان‌ها ایجاد شده است و بر اثر نابرابری در مصرف منابع، استفاده از سوخت‌های فسیلی و… رخ داده است.

در مورد نقطه عطف دوم نیز، متأسفانه تصویر ناقصی از پیشرفت تکنولوژی هوش مصنوعی بیان شده است. هوش مصنوعی علاوه بر تأثیرات مثبتی که بر جامعه دارد، همچنین تأثیرات منفی و خطراتی نیز دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به تأثیر بر شغل‌ها، کاهش حریم خصوصی، تأثیر بر امنیت و… اشاره کرد. بخش دوم متن به بیان نقطه عطف دوم در تاریخ حیات انسان، یعنی انقلاب در تکنولوژی هوش مصنوعی می‌پردازد. در اینجا نویسنده می‌گوید که این انقلاب نه تنها باعث تغییر در بسیاری از مفاهیم امروزی می‌شود، بلکه باعث از بین رفتن بسیاری از محدودیت‌ها و چالش‌های انسان امروزی می‌شود. این اظهارنظر صحیح است، زیرا هوش مصنوعی در صنایع مختلف مثل پزشکی، کشاورزی، حمل و نقل، ارتباطات، بازی‌های رایانه‌ای و… بسیاری از محدودیت‌ها و چالش‌های انسان را کاهش داده و بهبود بخشیده است.
اما اینکه برخی شغل‌ها به زودی از بین خواهند رفت، تنها به دلیل پیشرفت در تکنولوژی هوش مصنوعی نیست. این پدیده به دلیل رقابت روزافزون در بازار کار و انتخاب شرکت‌ها برای بهره‌برداری از تکنولوژی‌های پیشرفته رخ می‌دهد. همچنین، بسیاری از شغل‌ها با توجه به مشخصات خود، نمی‌توانند به راحتی توسط هوش مصنوعی جایگزین شوند. برای مثال، شغل‌هایی که نیاز به ارتباط انسانی دارند مثل پرستار، مربی و کارشناس اجتماعی نمی‌توانند به راحتی توسط هوش مصنوعی جایگزین شوند.

در پایان، نویسنده به این نکته اشاره می‌کند که انقلاب در تکنولوژی هوش مصنوعی پتانسیل دارد که انسان را به سوی نابودی زیست بیولوژیک خودش کشاند. این نظر صحیح است، زیرا اگر انسانها بتوانند هوش مصنوعی را به اندازه کافی پیشرفت دهند، ممکن است بتوانند زندگی خود را بهبود بخشند و مشکلات را حل کنند. اما با توجه به تاریخچه انسان، ما همیشه در برابر چالش‌های جدیدی قرار داشته‌ایم و با هر گام پیشرفتی که می‌گیریم، مشکلات جدیدی پدیدار می‌شود. به همین دلیل، باید با احتیاط به پیشرفت‌های تکنولوژی هوش مصنوعی نگاه کرد و به شیوه‌ای از همکاری با هوش مصنوعی که به نفع همه افراد باشد، روی آورد. در غیر این صورت، هوش مصنوعی می‌تواند به یک ابزار برای تشدید نابرابری و ایجاد مشکلات جدید تبدیل شود.»

آکواریوم ریپلی در تورنتو

چند هفته پیش سری به آکواریوم معروف ریپلی در مرکز شهر تورنتو زدم و ویدئوی پایین شامل بخشهایی است که جمع آوری کردم.

این آکواریوم در سال ۲۰۱۱ تکمیل و آمادهء پذیرش بازدیدکنندگان شد. هزینهء ساخت این آکواریوم ۱۳۰ میلیون دلار کانادا اعلام شده است.

ناصرالدین شاه – اِبن آدم

نکاتی جالب راجع به بازی کامپیوتری که شخصیت اصلی آن ناصرالدین شاه است!

صحنه ای از بازی


اخیرا یک بازی کامپیوتری جدید به اسم «ناصر، پسر انسان (ابن آدم)» توسط یک شرکت بازی سازی اتریشی ساخته شده که درآینده ای نزدیک قرار است برای استفاده در کامپیوتر و کنسول به بازار عرضه بشه. در لینک پایین میتوانید ویدیوی چهاردقیقه ای تبلیغ بازی را تماشا کنید.
داستان راجع به حملهء رباتهای انگلستان به ایران است که به دستور ملکهء انگلستان انجام میشود و منجر به نابودی خاک ایران میشود. درنتیجه ناصرالدین شاه، پس از کشته شدن در نبرد، بصورت معجزه آسایی به زندگی بازمیگردد و به تنهایی علیه رباتهای اشغالگر قیام میکند.
جدای از داستان تخیلی، نکته های جالب توجه و ظرافتهای خاصی در ساخت بازی بکار گرفته شده از جمله لباس و موسیقی و معماری دوران قاجار در ایران یا استفاده از پرچم شیر و خورشید در بازی یا استفاده از کلمات و جملات فارسی در طول بازی. و اما جالبترین نکته شخصیت منفی مهاجمین و اشغالگران بریتانیایی است که به اسم مبارزه با تروریسم اقدام به کشتن شهروندان و حتی کودکان در طول بازی میکنند.

لینک رسمی وبسایت بازی:
https://enlightenedrobot.com/

گونهء دلتا و واکسنهای موجود – آنچه باید بدانید

ویدئوی پایین خلاصه ای است از گفتگویی که چند روز پیش در اینستاگرام توسط کوشیار عظیمیان و دکتر کیوان میرهادی راجع به گونهء جدید دلتا، تفاوتهای آن با گونه های قبلی، اثر واکسنها بر روی گونهء جدید و خطرات مضاعف این گونه انجام شد. اگر نگران سلامت خود و نزدیکان خود بخصوص داخل ایران یا در مناطق و کشورهایی هستید هنوز واکسیناسیون به اندازهء کافی انجام نشده است، این ویدئو را برایشان بفرستید.

درباره‌ی انگشتانِ کووید چه میدانید؟

covid-toes

 اخیرا در وبسایت کلینیک پاپزشکی ام در شهر اورنجویل کانادا مطلبی به زبان انگلیسی راجع به علایم پوستی بیماری کورونا (کووید۱۹) در انگشتان پا و بعضا دست نوشتم که میتوانید مطلب اصلی را از اینجا بخوانید:

What you should know about COVID TOES

پس از اینکه از حدود ده نفر از دوستان ایرانی پرسیدم، متوجه شدم که فقط دو نفر از آنها این موضوع را شنیده بودند. به همین دلیل به نظرم آمد که هنوز خیلی ها راجع به این موضوع اطلاعی ندارند. مطلب پایین صرفا جهت آگاهی سازی است.

همه‌ی ما راجع به علایم اصلی کووید۱۹ که شامل موارد زیر است شنیده ایم: سرفه های جدید و خشک، تب و لرز، سختی و تنگی نفس، گلودرد، درد قفسه سینه، از دست دادن هوش و حواس، خستگی مفرط، بدن درد، سختی در بلع، علایم گوارشی از جمله اسهال و استفراغ، سردرد، آبریزش بینی، از دست دادن حس بویایی و چشایی. اما به نظر میرسد کمتر کسی راجع به علایم پوستی این بیماری بخصوص در انگشتان پا اطلاع داشته باشد.

طبق گزارشهای متعدد از پزشکان مختلف در نقاط مختلف دنیا (اولین بار پزشکی در ایتالیا به این مورد اشاره کرد) یکی از علایم غیرمعمول کووید۱۹عوارض پوستی انگشتان بخصوص انگشتان پاست.

این عارضه‌ی پوستی اگرچه به اسم کووید انگشتان نامگذاری شده است، میتواند در کناره های پا یا کف پا و یا انگشتان دست هم دیده شود. این عارضه توسط انجمنهای مختلف پاپزشکی، متخصصین پوست و متخصصین اطفال در کشورهای مختلف شناسایی شده است. آکادمی متخصصین پوست آمریکا پورتابلی را منتشر کرده اند که از سراسر دنیا پزشکان میتوانند موارد شناسایی شده مربوط به کووید انگشتان پا را گزارش کنند.

علایم میتواند بصورت تغییر رنگ انگشتان به صورتی، قرمز یا بنفش باشد. این تغییر رنگ میتواند قبل یا حتی بدون ظهور علایم اصلی و تیپیکال کووید۱۹ باشد. شدت این عارضه‌ی پوستی میتواند از تغییر رنگ ساده تا تاول یا حتی زخم سطحی متفاوت باشد. برخی بیماران احساس داغ بودن، سوزش، درد و خارش در نواحی دچار تغییر رنگ گزارش کرده اند که اغلب بعد از دو تا سه هفته از بین میرود.

سه فرضیه‌ی اصلی پیرامون علت پیدایش این عارضه‌ی پوستی وجود دارد. اول اینکه التهاب شدید و گسترده در خود عروق باعث تنگی و انسداد عروق کوچک در انگشتان دست و پا میشود. فرضیه‌ی دوم از ایجاد لخته های خونی کوچک بدلیل التهاب باعث انسداد عروق کوچک میشود. فرضیه‌ی سوم ترکیبی از این دو حالت را مطرح میکند.

بر اساس گزارشات اخیر، این حالت در کودکان و نوجوانان شایعتر است اما در بزرگسالان هم قابل مشاهده میباشد. در کودکان ممکن است این تنها علامت بروز کووید۱۹ در غیاب سایر علائم تیپیکال باشد. فراموش نکنیم که تغییر رنگ و عوارض پوستی در اثر ابتلا به بیماریهای ویروسی چیز منحصر به فردی در کووید۱۹ نیست هرچند محدود بودن این عوارض پوستی به انگشتان پا و دست چندان رایج نیست. به همین دلیل بسیاری از متخصصین اطفال و پوست معتقدند که این عوارض پوستی میتواند به دلیل کووید۱۹ باشد.

در حال حاضر این علایم پوستی بعنوان شاخص تشخیص بیماری مطرح نیست و بعنوان مثال در کانادا هم اگر فردی فقط با این علایم مراجعه کند از او تست کووید۱۹ گرفته نمیشود ولی به فرد توصیه میشود که به مدت دو هفته خود را قرنطینه یا ایزوله کند. درمانی برای عوارض پوستی وجود ندارد ولی در موارد خاص که بیمار از درد و سوزش شکایت دارد میتوان از کرمهای موضوعی ضدالتهاب مثل هیدروکورتیزون استفاده کرد. برخی بیماران گزارش کرده اند که گرم کردن انگشتان به تسکین دردشان کمک کرده است.

توجه داشته باشید که عوارض پوستی دیگری از جمله واکنش دارویی، سرمازدگی انگشتان، واسکولایتیس (التهاب عروق)، برخی عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی و غیره هم ممکن است باعث تغییر رنگ و تاول در انگشتان دست و پا بشوند. به همین دلیل پیشنهاد میشود حتما با پزشک خود قبل از هرگونه تصمیم درمانی مشورت کنید.

ده دلیل شایع برای پا درد

۱۰ دلیل شایع برای پا درد.
دلایل زیاد و رایجی برای درد پا وجود دارد ولی ۱۰ دلیلی که در پایین مینویسم دلایلی هستند که اغلب مردم به آن دقت نمیکنند.
foot-pain
۱- شما سالهای سال است که یک سایز مشخص کفش میخرید. بسیاری از مردم فکر میکنند چون ۱۰ سال پیش سایز پایشان مثلا ۴۲ بوده پس هنوز هم کفش ۴۲ باید بخرند.
۲- کفشهای خود را صبح خریده اید.
سایز پا حوالی غروب به دلیل تورم ناشی از ایستادن و راه رفتن در طول روز کمی افزایش پیدا میکند. بهترین زمان برای خرید کفش عصر است.
۳- شما به ظاهر کفش و مُد بیشتر از عملکرد و کیفیت کفش اهمیت میدهید.
کفش خوب مشخصات خاصی دارد که در مطلبی جدا به آن میپردازم.
۴- اخیرا کمی افزایش وزن پیدا کرده اید.
هرچند یکی دو کیلو اضافه وزن سایز شلوار شما را تغییر نمیدهد اما فشار زیادی روی پاهای شما وارد میکند.
۵- برای فعالیت های مختلف مثل دویدن، پیاده روی، رفتن به باشگاه و… یک جفت کفش میپوشید.
بسیاری از کفشها برای فعالیت خاصی طراحی شده اند. مثلا کفش دویدن روی آسفالت با کفش مناسب برای دویدن در داخل باشگاه یا روی چمن یا ورزشهای پرفشار مثل والیبال تفاوت دارد.
۶- کمردرد یا شانه درد دارید.
این موضوع یک مسیر دوطرفه است. همانطور که درد و مشکلات پا روی زانو و کمر و شانه و گردن اثر میگذارند، درد در نواحی بالاتر هم میتواند به پا منتقل شود.
۷- اخیرا فعالیت بدنی خود را افزایش داده اید.
افزایش شدید و ناگهانی فعالیت بدنی، بخصوص ورزشهایی مثل دویدن، میتواند باعث آسیب به استخوانها و مفاصل پا شوند بدون اینکه حتی در عکس رادیوگرافی چیزی قابل تشخیص باشند.
۸- اغلب اوقات (مثلا در خانه) پا برهنه راه میروید.
یکی از مهمترین دلایل درد پا همین است. در آینده جزییات بیشتری راجع به این موضوع خواهم نوشت.
۹- از کفی کفش نامناسب استفاده میکنید.
مبحث اورتاتیک (کفی کفش طبی) در ایران تقریبا مقوله ای ناشناخته یا جدید است. مبحثی مفصل که نیاز به آگاهی رسانی گسترده دارد. اگر کفی کفش مخصوص پای شما نباشد یا اگر کیفیت آن مناسب نباشد و یا اگر نوع کفی برای مشکل یا حالت پای شما طراحی نشده باشد اثر مخرب داشته و باعث ایجاد درد میشود.
۱۰- از دید شما برند یا مارک کفش یا قیمت کفش نشان دهنده کیفیت آن است.
بارها وقتی از مریضی (بخصوص ایرانی) میپرسم آیا کفش خوب میپوشی جواب این است که بله! آدیداس یا نایک یا… میپوشم.
اتفاقا برخی کفشهای این برندهای معروف جزو مخرب ترین کفشها حساب میشوند.
کفش خوب کفشی است که مناسب پای شما باشد، طراحی و ساخت آن روی اصول بیومکانیک و آناتومی پا طراحی شده باشد، و مخصوص حالت خاص پای شما (مثل کف پای صاف، یا قوس زیاد و…) باشد.

مقایسه اجمالی یک قانون در کانادا و ایران

امروز متوجه یک تفاوت اساسی در قانون حق تصمیم گیری برای درمان (کفالت؟) در کانادا و ایران شدم.

SDM-VIdeo-1-e1508187563747

بیمار ۴۵ ساله‌‌ی متاهلی را تصور کنید که دارای یک پسر ۱۷ ساله، یک دختر ۱۹ ساله و یک خواهر است و هر دو والدین او هم در قید حیات و سالم هستند.
بیمار به کما میرود و قرار است برای ادامه یا توقف حیات او تصمیم قانونی گرفته شود.
به نظر شما اولویت تصمیم گیری با چه کسی است؟
۱- پدر
۲- مادر
۳- همسر
۴- پسر
۵- دختر
۶- برادر

طبق قانون کانادا اولویت حق کفالت در صورتیکه فرد قبلا این حق را بصورت قانونی به کسی (مثلا خانواده یا وکیل) واگذار نکرده باشد بصورت زیر است:
۱- همسر
۲- فرزند = والدین (در صورت عدم توافق فرزندان و والدین، یک نهاد قانونی تصمیم گیری میکند)
۳- خواهر و برادر

بنابراین در قانون کانادا، اولا نسبت خونی شرط اول نیست (همسر به والدین اولویت دارد) و همچنین جنسیت نقشی ندارد (پدر بر مادر و پسر بر دختر اولویتی ندارد).

پینوشت: اگر جایی قانون را اشتباه برداشت کردم لطفا از دوستان آشنا با قوانین و حقوق اگر کسی توضیح یا نظری داره من را اصلاح کنه.

آیا دروغ گفتن منحصر به انسانهاست؟

من اصلا دروغگوی ماهری نیستم. خیلی راحت از روی اضطراب و یا تغییر لحنم لو میرم. در مقطعی از زندگی تصمیم گرفتم تحت هیچ شرایطی به هیچ کسی دروغ نگم که البته تصمیمی غیرممکن و شاید احمقانه بود.
اما در عین حال که خیلی زود و راحت و بصورت پیش فرض به همه اعتماد میکنم، خیلی سریع هم متوجه دروغ گفتن افراد میشم.
یکی از استادهای ما در دانشگاه معروف به این است که موقع درس پرسیدن، اگر دانشجو مطلبی را نمیداند و جواب اشتباه میدهد یا به اصطلاح چرت و پرت بار هم میکند، خیلی عادی رفتار میکند و با تایید حرفهای دانشجو اجازه میدهد دانشجو بیشتر و بیشتر دست خودش را رو کند.
من هم در روابط بین فردی تا حدی همینطور هستم. وقتی متوجه دروغ کسی میشم واکنشی نشون نمیدم. تظاهر میکنم که دروغ را باور کردم حتی اگر در دلم یک «خر خودتی» هم بگویم. قبلا حدود سه سال با کسی زندگی کردم که یکی از ماهرترین دروغگوهایی بود که تابحال دیده ام و من هیچ وقت دروغها را به روی خودم نمی آوردم و گاهی هم مثل همان استاد، میدان را برای دروغ گفتن بیشتر مهیا میکردم. اما ماجرایی اخیرا باعث شد به این موضوع فکر کنم که چرا ما دروغ میگوییم؟
آیا این یک خصوصیت منحصر به انسان است؟ آیا دروغگویی همیشه بد است؟ آیا فرد دروغگو الزاما آدم بدی است؟ آیا دروغگویی میتواند بیماری باشد؟
Portrait of common chimpanzee (Pan troglodytes), studio shot

اگر سعی کنیم که از زوایای اخلاق و فلسفه و دین و هنجار،‌ که همگی از ابتکارات و منحصرات جوامع بشری هستند به موضوع نگاه نکنیم، دروغ گفتن را میتوان یکی از رفتارها و مهارتهای تکامل یافته برای بقا تعریف کرد.

بخصوص که انسان خردمند (هومو ساپینز) تنها گونه از جانداران نیست که دروغ میگوید. رفتارهای اغراق آمیز (بلوف)، فریبکاری، تظاهر، پنهان کاری و دروغ گفتن در تمام جانواران و پرندگان و آبزیان و حتی تک سلولی ها دیده شده است. مثلا نوعی از سنجابها غذا را در دهان خود پنهان میکنند و سپس در نقاط مختلف زمین چاله های دروغین حفر میکنند و تظاهر به چال کردن غذا در آنها میکنند تا سایر سنجاب ها متوجه نشوند که غذا نهایتا در کدام چاله پنهان شد. یا برخی باکتریها سیگنالهای دروغین شیمیایی از خود ارسال میکنند تا نسبت به موقعیت خاص باعث جذب یا دفع سایر باکتری ها شوند.

یا موشها موقع به دام افتادن خود را به مردن میزنند و درواقع اصطلاح موش مردگی هم از همین جا آمده است، تا بتوانند در موقعیت مناسب و بصورت ناگهانی فرار کند.
یا مثلا میمونها به دروغ فریاد خطر (مثلا نزدیک شدن مار) سر میدهند تا سایر میمونها فرار کنند، و سپس خود پنهانی و به تنهایی غذایی که پیدا کرده اند را بخورند.
گفته میشود دروغ گفتن در واقع یکی از غرایز و رفتارهای اجتماعی برای بقا است که در طول تکامل به ما رسیده است. در حیوانات دروغ گفتن اغلب برای بدست آوردن غذا و جفت است یا اینکه حیوان ضعیف تر برای بقای خود در مقابل قوی ترها دروغ میگوید.
در انسانها اگرچه نفس دروغ گفتن پیرو همان اصل تداوم و بقا است، این رفتار اهداف و انگیزه های گسترده تری دارد. برای همه ما پیش آمده که از ترس والدین یا معلم دروغ بگوییم یا حقیقتی را پنهان کنیم یا بعبارتی فریبکاری کنیم. دروغ گفتن در انسانها میتواند برای رسیدن به موقعیتی یا بخاطر جلوگیری از عواقب کاری یا از دست دادن موقعیتی باشد. میتواند بخاطر ترس باشد یا برای رسیدن به سکس، ثروت، قدرت، جلب توجه،‌ محبت، مصلحت، انتقام و دهها دلیل دیگر باشد. اما همگی شامل همان اصل نزاع و بقا است.
دروغ
و البته مورد خاصی هم وجود دارد و آن بیماری دروغگویی (دروغگویی پاتولوژیک) است که نوعی وسواس فکری است و میتواند بخشی از اختلالات دیگر مثل اختلال شخصیتی باشد یا مستقل از سایر بیماریها و بخودی خود بروز کند. فرد بیمار ممکن است دروغهای ساده و قابل باور یا دروغها و داستانهایی هیجان انگیز تعریف کند. بیمار به دروغ گفتن خود آگاه هست و بعضا حتی عذاب وجدان هم میگیرد. معمولا این بیماران زندگی کسالت باری دارند که سعی دارند زندگی خود را یا بشدت هیجان انگیز و حیرت آور ترسیم کنند یا خود را فردی قربانی و قابل دلسوزی و ترحم معرفی کنند. در این نوع بیماری، دروغها اغلب بی هدف و بی فایده است و فرد بیمار برای رسیدن به منفعتی خاص دروغ نمیگوید. درواقع این نوع دروغگویی یک عادت رفتاری است که نیازمند و قابل درمان هم است. این افراد به دلیل بی اعتمادی دیگران معمولا تنها و طرد شده هستند و در روابط فردی با مشکلات متعددی روبرو هستند.
و اما پیچیدگی کار در اینجاست که دروغ گفتن که رفتاری است غریزی و شاید تا حدی ضروری برای بقای انسان در زندگی شخصی و جمعی، به همان اندازه هم در قوانین و قواعد بشری بعنوان رفتاری غیراخلاقی، نادرست و نکوهیده شناخته و تعریف شده است. و این موضوع یک نمونه از صدها مورد از تناقضات تضادهای جامعهء بشری است.

ویدئویی از دروغگویی میمونها

سه اتفاق جالب امروز در کلینیک

امروز روز جالبی بود!
اولین مریضم خانمی ۹۱ ساله بود. بسیار خوش صحبت و سرحال بود. به سختی میشد حدس زد بالای ۷۰ سال داشته باشد. میگفت دخترش که شصت و خورده ای ساله است بعد از سالها تحقیق و سفر در کشورهای مختلف، یکی دو سال است که در خانه نشسته و مشغول نوشتن کتابی جامع است که قرار است رفرنس تمام موزه های جهان باشد.
اما نکته ای که بیشتر برایم جلب توجه میکرد روحیهء اش در این سن و سال بود. از شکل و ظاهر ناخنهایش شاکی بود و میگفت ناخنهایش زشت شده و دیگر رویش نمیشود جلوی دیگران سندل بپوشد.
 
مریض بعدی من بیماری مبتلا به سندروم داون (که در فارسی به اصطلاح زشتِ منگول شناخته میشود) بود. از روی پرونده اش متوجه شدم ۴۹ ساله است و ۶-۷ سالی است که در آسایشگاه زندگی میکند. همراهش یکی از پرسنل آسایشگاه بود که وظیفهء مراقبت و همراهی بیمار را بعهده داشت.
اولین بار بود که شخصا با بیمار مبتلا به سندروم داون مصاحبه و گفتگو میکردم. میگفت روزها مسافت بسیار طولانی ای را پیاده روی میکند و کف پاهایش پینه های (کالوس) دردناک دارد. میگفت قهرمان پاراالمپیک شنا هم هست و مدال هم آورده.
در میانهء گفتگو وقتی پرسیدم چند وقت است که در آسایشگاه زندگی میکند، همراه بیمار گفت از وقتی پدر و مادرش از دنیا رفته اند.
اینجا بود که بیمار قیافه اش درهم رفت و ناراحت شد. همراهش گفت که او (بیمار)‌ خیلی دلش برای پدر و مادرش تنگ میشود و همیشه سراغشان را میگیرد. میگفت مادرش که به الکل اعتیاد داشته بطرز فجیعی مرده است.
بیمار بغض کرده بود و من دلم میخواست از نوع درد و ناراحتی و احساس و افکار یک فرد مبتلا به سندروم داون بیشتر سر در بیاورم.
پرستار رو کرد به سمت بیمار که چند لحظه ای بود مدام تکرار میکرد پدر و مادرم مُرده اند، پدر و مادرم مُرده اند و گفت ولی پدر و مادرت الان در بهشت هستند. در یک جای خوب.
بیمار ناگهان لبخند زد و گفت بله!‌ الان یک جای خوب هستند. یک جای خوب هستند.
با خودم میگفتم دقیقا تنها کاربرد دین همین است.
 
امروز نکتهء مهم و جالبی هم یاد گرفتم.
در مقاله ای که جزو تکالیفمان بود نوشته بودم «بیمار دیابتی» و دیدم استادم روی آن خط کشیده و نوشته «بیمار مبتلا به دیابت» و بخاطر آن نمره هم کم کرده.
من که از این موضوع شاکی شده بودم از یکی از همکلاسی ها پرسیدم این دو جمله چه فرقی دارند؟!
دوستم گفت چون بهتر است بیمار را با بیماری اش توصیف نکنیم. بیماریِ افراد قرار نیست بخشی از شخصیت یا هویت افراد باشد. قرار نیست برچسبی باشد برای شناسایی و معرفی افراد. در «بیمار دیابتی» ما یک فرد را با بیماری اش توصیف میکنیم.
برایم جالب بود. هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم و هیچ وقت چنین نگاهی به بیمار و بیماری را نشنیده بودم.
با خودم مرور میکردم
«بیمار سرطانی»
«بیمار آلزایمری»
«بیمار روانی»

سه قاب از خاطرات شخصی من و لمس بیمار

Patient-in-bed-w-panels_lead
قاب اول:
دختر ۱۴ ساله ای که هنوز صورت زیبا و معصومش یادم هست، روی اولین تخت کنار در اتاق دراز کشیده بود.
من و گروهی دیگر از دانشجویان پزشکی وارد اتاق شدیم و طبق روال همیشگی دور اولین بیمار حلقه زدیم. استاد ما که پزشکی بسیار با سابقه و باسواد بود هم وارد اتاق شد. چند سال بعد از فارغ التحصیلی در روستایی مشغول به کار شدم. از اهالی محل بارها اسم استاد را شنیدم که در سالهای دور خدمات زیادی در آن منطقه کرده بود و پایه گذار تاسیس یک درمانگاه ذر آن روستا هم بود.
استاد در بدو ورود، پرونده‌ی دختر ۱۴ ساله را برداشت و نگاه سریعی به محتوای آن کرد. یادم نیست بیماری اش چه بود اما نگاه بهت زده و نگرانش خوب یادم هست. دختر ۱۴ ساله که در بین حلقه‌ی دانشجویانی که انگار دور معرکه ای جمع شده بودند ساکت بود و سعی میکرد نگاهش را از چشمان ما بدزد.
شاید خجالتی بود. شاید ترسیده بود. شاید نگران بود.
استاد پرونده را سرجایش گذاشت و به کنار تخت رفت. همانطور که راجع به بیماری توضیح میداد، بدون حتی نگاه کردن به بیمار پیراهن بیمارستان را که به تن دختر ۱۴ ساله بود تا زیر گردن بالا زد. سینه های کوچک دختر نوجوانی که زیر پیراهنش چیزی نپوشیده بود ناگهان بین حلقه‌ی دانشجویان نمایان شد.
استاد دستش را روی شکم بیمار گذاشته بود و معاینه میکرد. اما من حواسم دیگر به حرفهای او نبود. نگاهم روی خط باریک قطره اشکهایی بود که از گوشهء چشم دختر ۱۴ ساله،‌ آرام و بدون سر و صدا جاری بودند و لای موهای دور گوشش محو میشدند.
نمیدانم آیا کس دیگری هم متوجه این ماجرا شد یا نه. متوجه آنچه که در آن چند دقیقه بر آن دختر نوجوان گذشت. متوجه تجاوزی که به حریم شخصی اش شد. متوجه دردی که تمام وجودش را گرفت.
دختر نوجوان بدون هیچ تکان یا سر و صدایی به آرامی اشک میریخت. شاید از شرم. شاید از ترس.
و این اولین برخورد هولناک من بود با نادیده گرفته شدن حق و حقوق بیماران. اولین رویارویی مستقیم من بود با یک نظام و سیستم بیماری که قرار بود درمانگر بیماران باشد. اولین برخورد من بود با تصویر واقعی اضمحلال در قواعد اخلاقی در یک نظام درمان و سلامت.
قاب دوم:
سالها گذشت. در کلینیک آموزشی کالجی در کانادا، به عنوان دانشجو مشغول دیدن پسر ۱۳ ساله ای بودم که به دلیل کمردرد و با شک به اختلاف طول اندامهای تحتانی مراجعه کرده بود. پسر ۱۳ ساله ای که همچنین مبتلا به نوع خفیفی از اوتیسم بود و به همین دلیل برقرار کردن ارتباط کلامی برایم سخت بود. اولین بار هم بود که قرار بود یک سری از معاینات را انجام دهم. استرس داشتم و کمی هم خسته بودم. به همین دلیل، برخلاف روال همیشگی، روند معاینه و کارهایی که قرار بود انجام بدهم را برای بیمار یا مادرش که در اتاق بود توضیح ندادم.
بالای سر بیمار رفتم و پیراهن او را از روی شکم بالا زدم و با متری که در دست داشتم مشغول اندازه گیری طول پاهای چپ و راستش شدم.
یکی از همکلاسیهای من که همراهم در اتاق بود رو به پسر ۱۳ ساله‌ی اوتیستی کرد و توضیح داد که ما در حال اندازه گیری طول پاها است و لازم بود که بالای استخوان لگن هر دو سمت را لمس کنیم و به همین دلیل پیراهنت را بالا زدیم.
بعد از ترخیص بیمار، دوستم سمت من آمد و پرسید که چرا از بیمار برای بالا زدن لباسش اجازه نگرفتم و چرا برای بیمار توضیح ندادم که میخواهم چه معاینه ای انجام دهم؟
سوالش درست و بجا بود.
از خودم میپرسیدم آیا این نادیده گرفتن حق و حقوق بیمار در من هم نهادینه شده است؟
قاب سوم:
اینترن سال آخر پزشکی بخش زنان در بیمارستانی در اصفهان بودم. یکی دو سالی بود که بدلیل حکم برخی مراجع، قانونی وضع شده بود که رشته‌ی زنان و زایمان دیگر حق پذیرش دانشجوی پسر نداشت، و معاینهء زنان توسط دانشجویان مذکر هم ممنوع شده بود.
اما اغلب اساتید ما با چنین قانون احمقانه ای مخالف بودند. معتقد بودند که برای بسیاری از ما احتمال دارد که در آینده با موقعیتهایی اورژانسی از جمله زایمان، روبرو شویم و همکار زن در آن شرایط وجود نداشته باشد و ما بعنوان پزشک باید قادر به معاینه، تشخیص و درمان بیماریهای زنان باشیم.
برخی از اساتید ما قرار گذاشته بودند که اهمیتی به این قانون ندهند و حداقل ما را به بخش جراحی زنان و همچنین اتاق زایمان راه بدهند. ولی معاینه‌ی زنان در درمانگاه را همچنان فقط دانشجویان دختر انجام میدادند.
یکی از همان روزهایی بخش زنان، پشت در اتاق عمل بهمراه گروهی دیگر از اینترنهای پسر ایستاده بودیم. در یکی از اتاقها قرار بود خانمی که جنین دو سه ماهه اش داخل رحم سِقط شده بود، کورتاژ شود.
قرار بود وقتی بیمار بیهوش شد، ما وارد اتاق شویم و قبل از انجام عمل کورتاژ، دستگاه تناسلی بیمار را معاینه کنیم. این کار که در آن مدت اینترنی چند بار انجام دادیم، شاید جزو معدود فرصتهایی بود تا فرصت معاینهء واژن یک بیمار را زیر نظر یک استاد بدست آوریم.
فرصتی که به بهای نادیده گرفته شدن حق بیمار برای دانستن، و پایمال کردن اصل کسب اجازه از بیمار برای معاینه یا درمان بود. اصلی که در نظام سلامت، درمان و آموزش ایران نادیده گرفته میشد، و احتمالا همچنان نادیده گرفته میشود.