سکوت دربرابر تبعیض: شباهتهای رفتاری در جمهوری اسلامی و آلمان نازی

شباهت‌هایی که بین رفتار جمهوری اسلامی ایران و رژیم‌های فاشیستی و آپارتایدی مانند آلمان نازی وجود دارد، چشمگیر است. یکی از روش‌هایی که نازی‌ها یهودیان را سرکوب و کنترل می‌کردند، لغو شهروندی آنها و ممنوعیت ازدواج با یهودیان بر اساس قوانین نورمبرگ بود. یا به عنوان مثال، یهودیان از کسب و کارها منع شده بودند، املاک و اموال آنها ضبط میشد، خدمات اجتماعی و حمل و نقل عمومی به یهودیان ممنوع شده بود و به تدریج، حتی حق تحصیل و کار نیز از آنها گرفته شد و همه اینها پیش از وقوع فاجعه جنگ جهانی دوم بود.
با وجود اینکه در همان زمان هم گروهی از آلمانی‌ها، بخصوص قشر دانشجو، علیه سیاستهای رژیم وقت به مخالفت و اعتراض پرداختند، با این حال اغلب آلمانی‌ها یا سکوت کرده بودند (به دلایلی از جمله ترس، وضعیت مالی، تاثیر تبلیغات و پروپاگاندا و ناآگاهی از واقعیت) یا موافق سیاستهای ضد یهودی بودند.
کسانی که از این سیاستها حمایت می‌کردند دلایل مختلفی داشتند از جمله باورداشتند که هویت ملی، دینی و فرهنگی آلمانی‌ها بخاطر ادغام یا وجود یهودی ها در خطر است. یا برخی معتقد بودند که وضعیت بد و ناپایدار اقتصادی و ناآرامی های اجتماعی بخاطر یهودیهاست.
کسب و کارهای کوچک و بزرگ هم حتی اگر با این سیاستها موافق نبودند به تدریج از ارائه خدمات و فروش کالا به یهودیان خودداری کردند چون توسط رژیم حاکم مجازات میشدند و تحت تعقیب قرار میگرفتند.

رفتار نظام جمهوری اسلامی با مخالفان و دگراندیشان بخصوص گروه‌های اقلیت همیشه شباهتهای زیادی با رفتار رژیمهای فاشیستی و آپارتاید مثل آلمان نازی داشته است. نمونهء اخیر این سیاستهای نظام ج.ا محدودیتهای سیسماتیک علیه زنانی است که حاضر به تن دادن به اجبار حجاب نیستند.

اما در کنار رفتار قابل پیش بینی جمهوری اسلامی در برابر نافرمانیهای مدنی، دیدن افرادی که در برابر این تبعیضها سکوت میکنند قابل تامل و تاسف آور است. افرادی که نه تنها در مقابل این همه جنایت سکوت می‌کنند بلکه بدتر از آن سکوت خود را با دلایلی انتزاعی و غیرقابل کنترل توجیه میکنند. از جمله دلایل این سکوت، اگر ناشی از وابستگی مالی و منفعت شخصی نباشد، میتواند ناشی از ترس، عدم باور به نقش افراد در ایجاد تغییر، عدم اعتقاد به تغییر رفتار در نظام، و یا اتفاقا باور بیش از حد به پیدایش عقلانیت و اصلاحات در نظام کنونی باشد. مشکل اینجاست که این سکوت و انفعال، رژیم را قادر به ادامه سیاست‌های تبعیض‌آمیز می‌کند و تا زمانی که مردم فعالانه مقاومت نکنند و آن را محکوم نکنند، این سیاست‌ها ادامه خواهند داشت.

ما باید درس‌های تاریخ را به یاد داشته باشیم و درک کنیم که تبعیض علیه هر گروهی، برای هر دلیلی، غیرقابل قبول است. رفتارهای جمهوری اسلامی با رفتار آلمان نازی و یا هر رژیم ستمگر دیگری هیچ تفاوتی ندارد. مسوولیت هر فردی ایستادن در برابر تبعیض و صحبت کردن به نیابت از کسانی است که تحت سرکوب و تبعیض قرار گرفته اند. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که در آینده، برابری و عدالت از امید و آرزو به واقعیت تبدیل شود. دوست گرامی، اگر به هر دلیلی تصمیم گرفته ای که سکوت کنی به خودت مربوط است. اما یادت باشه بالاخره آتش این ظلم و تبعیض و جنایتها دامن خودت و خانواده ات را هم میگیرد.

خدمات درمانی بیمارمحور چیست؟

روز گذشته این مقالهء‌ اخیرم در روزنامهء شرق  (اینجا کلیک کنید) بطور خلاصه منتشر شد. به همین دلیل متن کامل را در شبنویس هم منتشر میکنم

2624e19این روزها بحثهای زیادی درباره خدمات درمانی و پزشکی مطرح شده است. یکی از مناقشات بر سر حق و حقوق بیمار و نحوهء ارائه خدمات درمانی است.
در نظام سلامت ایران بطور سنتی رابطهء درمانی همواره پزشک-محور بوده است. اما نزدیک به دو دهه است که در بسیاری از کشورها اصطلاح خدمات درمانی بیمار-محور بجای خدمات پزشک-محور بکار برده میشود. طی ده سال گذشته تحقیقات زیادی بروی نظام درمانی بیمار-محور انجام شده است که مشخصا نشان میدهد این رویکرد باعث کوتاه شدن طول درمان، افزایش رضایت، کاهش خطای پزشکی، کاهش هزینه های بیمارستانی، و در مجموع بهبود وضعیت درمانی میشود.
اولین بار در سال ۱۹۹۳ تعریف جامعی از خدمات بیمار-محور ارائه شد که به ابعاد مختلفی اشاره کرد، از جمله احترام به ارزشها و اولویتهای بیمار، کمک به بیماران و حمایت احساسی، رفاه و راحتی بیماران، آموزش بیمار، تداوم و هماهنگ بودن خدمات درمانی، احترام به همراهان بیمار اعم از اعضای خانواده و دوستان و مشارکت دادن آنها در روند درمان، و نهایتا دسترسی آسان به خدمات درمانی. همچنین برای رسیدن به این مرحله آموزش و نظارت بر عملکرد پرسنل درمانی نیز از موارد کلیدی و ضروری است.
خدمات بیمار-محور یک رویکرد نسبتا نوین است با هدف برنامه ریزی، ارزیابی و اجرای خدمات درمانی جامعه و قابل اجرا برای تمام بیماران در هر سن و در هر سیستم درمانی است. فراموش نکنیم که تا بحال تعاریف متعددی برای خدمات درمانی بیمار-محور مطرح شده است که همگی حول کلیات مشترک هستند اما به هر حال یک تعریف جامع که در همهء کشورها مورد توافق باشد هنوز به دست نیامده است و در کشور ما نیز مسولین و متخصصین باید به تعریفی منطبق با شرایط فرهنگی و امکانات موجود ارائه شود.
در نظام سلامت بیمار-محور بجای تمرکز بر تصمیم و اولویتهای پزشک، بر روی نیازها و نگرانی های شخص بیمار متمرکز میشوند.
این رویکرد نوین شبیه به نظریهء کیهانی کوپرنیک که با مطرح کردن مرکزیت خورشید انقلاب فکری بزرگی دربرابر اصول پذیرفته شدهء نجومی بطلمیوس ایجاد کرد، خدمات درمانی بیمار-محور نیز انقلابی در نظام سلامت بسیاری کشورها بوجود أورده است.
البته در این مدل هرچند که بیمار محور تمرکز و تصمیم گیری است، نقش و دانش پزشک هم برای ایجاد رابطهء موفق درمانی، اجتماعی و اقتصادی همچنان برجسته است.
نگرش بیمار-محور بر همکاری دوسویه بین بیمار و پزشک و سایر کارکنان درمان تاکید دارد. پزشک و بیمار باید در جایگاهی کاملا برابر روبروی هم قرار گیرند و هرکدام دانش، نیازها و نگرانیهای خود را درمیان بگذارند وهیچکدام نباید جایگاه تصمیم گیری قاطع داشته باشند. رابطهء پزشک و بیمار در نظام درمانی بیمار-محور درواقع به معنی برتری جایگاه بیمار نیست، بلکه تصمیم گیریها در جهت سلامت وی با تمرکز بر نیازهای شخصی، اجتماعی و اقتصادی بیمار صورت میگیرد.
اما مانند بسیاری دیگر از معضلات، گفتن این شعارها بسیار ساده تر از عملی کردن آنهاست. شاید برای درک بهتر نظام بیمار-محور باید گفت چه چیزهایی جزو این رویکرد نمیباشد و بیماران چه نکاتی را در نظام رایج درمان نمی پسندند؟ احساس تنها بودن، عدم دریافت احترام و توضیحات کافی، سردرگمی، احساس ناتوانی و دیده نشدن، عدم دریافت همدلی (امپاتی) از سوی پرسنل و عدم توجه به نیازهایشان از جمله مواردی است که بارها از زبان بیماران شنیده شده است.
مهمترین خواستهء بسیاری از بیماران این است که با آنها مانند یک شخص و یک انسان که برای دریافت کمک به پزشک مراجعه کرده است برخورد شود نه مثل یک نمودار یا مبحث علمی و یا مجموعه ای از علایم بیماری. درواقع ریشهء تمام این نارضایتی ها و خشم جاری در جامعه به دلیل یک سیستم مدیریتی درمان غیرپاسخگو، و همچنین عدم گفتگوی کافی بین پزشک و بیمار است. در نظام سلامت ما جایگاه بیمار برای تکمیل چرخهء سلامت و درمان به درستی تعریف نشده است و اگر هم شده باشد به آن بهایی داده نمیشود.
در توصیف نوع جایگاه بیمار تعاریف و نگرشهای متعددی وجود دارد. گروهی بیمار را به عنوان مشتری دریافت خدمات درمانی میدانند که در اینصورت پزشک تنها در نقش یک فروشنده و ارائه دهندهء خدمات است و این مشتری (بیمار) است که همیشه حق با اوست. نگرش دیگری میگوید پزشک بدلیل تخصص و دانشی که دارد تنها فرد دارای صلاحیت و مسوول برای تصمیم گیریهای درمانی است و صلاح بیمار را بیشتر از خود بیمار میداند، و بیمار یک فرد ناآگاه است که باید بدون چون و چرا تصمیم و توصیهء پزشک را بپذیرد.
نکته ای که در تمام این تعاریف فراموش میشود ذات و ماهیت خدمات درمانی است. مراجعه به پزشک، به عنوان ارائه دهندهء خدمات درمانی، نه شبیه به رستوران سلف سرویس است که بیمار هرچه دلش خواست بردارد و نه شبیه به پادگان نظامی است که هرچه پزشک گفت بیمار بدون سوال بپذرید و انجام دهد.
بین دو سر طیف نقطه ایست که خدمات درمانی قرار دارد. خدماتی که باید بر اساس ارتباط و اعتماد و همکاری دو طرفه، و تبادل نظرات و احترام متقابل شکل گیرد. احترام متقابل بخش مهم و کلیدی شکل گیری این رابطه است که اغلب افراد جامعه این روزها آن را فراموش کرده اند و درواقع مردم و جامعهء پزشکی هر دو وارد یک بازی باخت-باخت علیه هم شده اند.
از نکات کلیدی در خدمات درمانی بیمار-محور، آموزش و دسترسی آزاد بیمار به اطلاعات پزشکی است. بصورت سنتی، پرونده ها و اطلاعات پزشکی بیماران فقط در اختیار تیم درمانگر بوده است، اما رویکرد بیمار-محور پیشنهاد میکند که از پرونده های پزشکی به عنوان ابزاری برای گفتگو، آموزش و درگیر کردن بیشتر بیمار در روند درمان استفاده شود.
عامل مهم دیگر برای موفقیت مدل درمانی بیمار-محور نحوهء رفتار و باورهای پرسنل درمانی با بیماران است. تنها درصورتی این سیستم موفق خواهد شد که ارزشها و اخلاق حرفه ای پزشکان و تیم درمانگر واقعا منطبق با آموزشهای این رویکرد نوین خدمات درمانی باشد. از این منظر میتوان به اهمیت بازبینی اساسی در نظام گزینش، آموزش و نظارت بر فعالیت رشته های پزشکی و پیراپزشکی اشاره کرد.
یکی از مشکلات این است که با توجه به تاکید خدمات بیمار-محور بر تمرکز بر نیازها و خواسته های بیمار، خیلی مواقع توقعات بیمار با آنچه پزشک تشخیص میدهد و یا حتی با آنچه که طبق دستورالعملها و آموزشهای پزشکی است مغایرت دارد. درواقع خدمات بیمار-محور تاکید میکند که باید پزشک و بیمار بعد از تبادل نظر و گفتگوی مشترک، بر سر یک راه حل درمانی علمی واستاندارد به توافق برسند. راه حلی که هم بر اساس اصول و مسولیتهای پزشکی باشد و هم حق انتخاب و اختیار بیمار درنظر گرفته شود. همهء پزشکان بیمارانی داشته اند که درخواست دارو یا آزمایشی خاص دارند و درواقع فقط برای مُهر پای نسخه مراجعه میکنند. اگرچه برخی اوقات این خواسته ها موجه است، در اغلب موارد با دستورالعملها و تشخیص پزشک مغایرت دارد.
خدمات درمانی بیمار-محور به هیچ عنوان به معنی تخطی از اصول پزشکی نیست. رویکرد بیمار-محور به این معنی نیست که پزشک اختیار کامل تصمیم گیری را به بیمار واگذار کند، همانطور که نباید اختیار کامل تصمیم گیری در دست پزشک باشد. تحقیقات نشان میدهد که در اکثر مواقع اگر برای بیماری که مثلا درخواست آنتی بیوتیک غیرضروری دارد توضیحات و آموزشهای لازم داده شود، بیمار از درخواست خود منصرف میشود.
کلید موفقیت روبکرد بیمار-محور، گفتگوی دوطرفه بین پزشک و بیمار عنوان شده است. یکی از چالشهای اصلی پیش روی پزشکان کمبود زمان لازم برای پذیرش، معاینه و گفتگوی کافی با تعداد زیاد بیماران است. اغلب پزشکان سوال میکنند که با وجود صف انبوه مراجعین به مراکز درمانی و مطبهای شخصی، چگونه میتوان برای هر بیمار وقتی صرف آموزش و بالابردن کیفیت درمان و رضایت بیمار فراهم کرد؟
متاسفانه پاسخ به این سوال از دست پزشکان خارج است و برمیگردد به نظام مدیریتی و سیستم درمانی کشور. از راه حلهای مطرح شده میتوان به اجرای درست سیستم ارجاع بیمار به متخصص، تفکیک صحیح بیمران در پذیرش اورژانسها و مراکز درمانی، و آموزش و تغییر رفتار و نگرش بیماران و پرسنل نسبت به امر درمان اشاره کرد.
واضح است که تغییر یک سیستم و فرهنگ درمانی که دیرزمانی است بطور فراگیر جا افتاده است کار ساده ای نیست. بسیاری معتقدند که درجهت دست یافتن به خدمات درمانی موفق، باید جایگاه خاص پزشک حفظ شود. بعبارتی دیگر میتوان گفت که بین تمام مشاغل و رشته ها، حرفهء پزشکی ویژگیهای متفاوت و منحصر به فردی دارد.
حرفهء پزشکی را نمیتوان یک شغل ساده تلقی کرد. پزشکی شغلی است که با بدن انسانها، با افکار آنها و با خصوصی ترین رازهای انسانها، با تصمیم گیریهای لحظه ای که میتواند منجر به نجات یا مرگ بیمار شود، و با درد و رنج و بیماری انسانها، با خشم و شادی انسانها، و با پیچیدگی ها و نقایص خاص خودش در ارتباط است.
نگارنده معتقد است که برای حفظ شأن و جایگاه پزشک و برای دست یافتن به رضایت عمومی بیماران، ضروری است که زیرساختهای نظام سلامت و درمان کشور اصلاح شده و رویکرد بیمار-محور بطور گسترده در کشور آموزش و اجرا شود.

 

بخیه!

suture_my_shoulder__please_by_decarabia69۱- راستش این اولین بار نیست من با موضوع کشیدن بخیهء بیمار بدلیل عدم پرداخت مواجه میشم. یادم هست خیلی سال پیش وقتی دانشجوی رشتهء پزشکی بودم، شنیدم که چنین قانون نانوشته ای در بیمارستانهای دولتی وجود داره و البته ما اون موقع موضوع بیشتر برایمان شبیه جوک یا شایعه بود و خندیدیم و گذشتیم و هیچ وقت بصورت یک اتفاق واقعی باهاش مواجه نشدیم.

۲- من بین اساتید و دوستان پزشکم انسانهای خیلی شریفی میشناسم. انسانهای شریفی که حتی از جیب خود بخش یا تمام مخارج بیمارستانی بیمار مستحق را پرداخت میکنند.
یادم هست که یکی از جراحان چشم پزشک بیمارستانمان وقتی وارد اتاق عمل شد، یکی از پرستارها پشت سرش به من میگفت دکتر ماهی چند تا مریض پیوند قرنیه داره که خرج بستری شدن بیمارستانشون رو خودش میده و این هم یکی از اوناست.
یادم هست دوستان و اساتید و همکلاسیهایی داشتم که وقتی زلزلهء بم اتفاق افتاد، درس و کار و زندگی را ول کردند و راهی بم شدند.
پزشکانی میشناسم که در دور افتاده ترین نقاط مشغول کار هستند و واقعا قصدشان خدمت به مردم است.

۳- به عنوان کسی که از داخل سیستم درمانی می آید متاسفانه باید بگویم که در ایران چیزی به نام حقوق بیمار اصلا معنا و مفهومی ندارد. فرهنگ قیم مآبانه و پدرسالارانهء حاکم بر نظام پزشکی ایران، پزشک را در موقعیتی قرار میدهد که ریش و قیچی در دست خودش است و هرکار که صلاح بداند انجام میدهد.
حال آنکه سالهاست در کشورهای پیشرفته چنین رویکرد و روشی منسوخ شده است. درواقع این بیمار است که باید انتخاب کند پزشکی که مشغول انجام شغلش است چه خدمات درمانی ای برای او انجام دهد. بیمار سواد و آگاهی اش را ندارد؟ خب این اتفاقا جزو وظایف تعریف شدهء پزشک است که بیمار را آموزش بدهد. بخصوص در مورد بیماریهای جدی و تهدید کننده مثل سرطان، دیابت، و…
پزشک موظف است برای بیمار توضیح دهد که چه اتفاقی در بدنش افتاده، و سپس راههای درمانی موجود را معرفی کند و در نهایت این بیمار است که باید از بین راههای موجود یکی را انتخاب کند.
حتی این رویکرد اتونومیک درمان بیمار تا حدی پیش میرود که اگر به هر نحوی پزشک به بیمار القا کند که کدام یک از راههای درمانی را پیشنهاد میدهد، بیمار حق شکایت از پزشک را دارد!
البته بحث بر سر اینکه این رویکرد تا چه حد بهتر است یا اینکه این رویکرد در ایران، آن هم با نحوهء برخورد و نوع رفتار و فرهنگهای مختلف بیماران و آدمهای عصبی و همراهان بیماران و… تا چه حد عملی است، یا اینکه همینجا در خارج از ایران هم سیستم درمانی انواع مشکلات خودش را دارد چیز دیگری است. هرچند آنچه حتی قابل مقایسه نیست، کرامت و احترام انسانی بیمار است.

۴- جدای از قضیهء درمان، نوع برخوردها و رفتاری که برخی پزشکان با بیماران دارند جای تاسف دارد. برخوردهایی که شاید اگر در کشورهایی که حقوق بیماران رعایت میشود انجام شود، نه تنها پزشک محترم از کار بیکار میشود بلکه از محل تحتانی دوخت شلوار هم آویزانش میکنند.

هیچ وقت یادم نمیرود سالها پیش همراه بیماری وارد اتاق شد و رو به پزشک متخصص گفت «سلام حاج آقا». و پزشک با داد و بیداد که حاج آقا جد و آبادته همراه را از اتاق بیرون کرد.
هیچ وقت یادم نمیرود وقتی مریضی از پزشکش راجع به علت درمان پیشنهادی اش سوال کرد و پزشک با عصبانیت گفت که مگر بیکار است که برای هر بیماری توضیح بدهد و اگر نمیخواهد برود جای دیگر.
هیچ وقت یادم نمیرود بیماری که دچار فوبیای ایدز بود و حتی به دندانپزشک معالجش هم این موضوع را گفته بود، در میانهء کار درمانی دچار اضطراب شد و سوال کرد که آیا این وسیله تمیز است یا نه و دندانپزشک با عصبانیت مریض را از اتاق بیرون کرد.
هیچ وقت یادم نمیرود یکی از بزرگترین و قدیمی ترین اساتیدمان، بر سر بالین دختری ۱۶ ساله که اطرافش پر بود از دانشجویان دختر و پسر، بدون حتی کلامی حرف زدن با دخترک، چه رسد به کسب اجازه، پیراهن بیمار را کامل بالا زد و شروع کرد به توضیح معاینهء شکم و سینهء بیمار. و دخترک میخکوب شده از شوک این حرکت آرام آرام از گوشه ء چشمش اشک میریخت و من و دوستانم متاثر و متعجب فقط نگاه میکردیم و کسی جرات نداشت حرفی بزند. حتی شاید برخی اعتراضی هم وارد نمیدیدند!

شاید برای برخی از پزشکان، و یا حتی دانشجویان پزشکی و پرسنل درمانی، بیماران غریبه ها یا مشتری هایی بی فرهنگ هستند که اگر پزشک رفتار ملایمی از خود سر زند، بیمار بر سر آنها سوار میشود.

متاسفانه خیلی از پزشکان هیچگاه در موقعیت بیمار و یا همراه بیماری که دستش به هیچ جا و هیچ کس بند نیست قرار نگرفته اند، چراکه همیشه خانواده شان توسط همکاران و با هزار عزت و احترام و سلام و صلوات معاینه و ویزیت شده اند.

خیلی از پزشکان واقعا درکی از برخورد بد پرسنل درمانی و اثری که بر ذهن و روحیهء بیماران میگذارد ندارند. شاید برای همین هم هست که هیچ اقدام موثر و عملی ای طی سالهای گذشته برای احقاق حقوق بیماران از سوی جامعهء پزشکی صورت نگرفته است. چون نوع سیستم درمانی کشور، بیمار را در موقعیت مشتری و پزشک را در موقعیت فروشنده قرار میدهد و رابطه ای که بین این دو شکل میگیرد باعث میشود که هیچ کدام مشکلات موجود در آن سوی میز را درک نکنند.

۵- تمام اینها را گفتم اما یک نکته را هم فراموش نکنیم. فرهنگ بیماران در ایران بسیار متفاوت از فرهنگ بیمار در کشورهای پیشرفته است. یا بعبارتی ساده تر، برخورد روزانه و سر و کله زدن با انواع و اقسام اقشار جامعهء حال حاضر ایران،‌ کار ساده ای نیست.
حقوق بیمار یک مقوله است و تخصص پزشک (به شرط خبره بودن) مقوله ای دیگر.
این مبحثی طولانی و مجزاست که شاید فعلا وقت پرداختن به آن نیست. فقط با خودتان انصاف داشته باشید. چند بار تا بحال از پزشک انتظار داشتید برخلاف تشخیصش برایتان دارویی بنویسد؟
چند بار تابحال برای سرماخوردگی ساده تان آنتی بیوتیک درخواست کردید؟ چند بار تا بحال به تشخیص خودتان، صرفا برای سردرد و سرماخوردگی نصف شب به اورژانس رفته اید؟

۶- متاسفانه ایران، این زادگاه مشترک ما، دچار انواع و اقسام مشکلات اجتماعی و سیاسی است. اخلاقیات در تمام اقشار و اصناف جامعه از بین رفته و فقط مختص این قشر و صنف خاص نیست.
جامعهء ما جامعه ای عصبی است. جامعه ای که با رفتارهای نابالغ، و اغلب والدگونه فقط در حال تخلیهء روانی و اعتراضهای بی ثمر از راه دشنام دادن به هر کس و هر چیز و بر سر هر موضوعی است.
ما شده ایم مثل قدیمیها که لب جوی آب مینشستند و زمین و زمان را نفرین میکردند. شده ایم یک سری آدم بی عمل که کاری از دستمان برنمی آید و سرخورده و افسرده فقط آه میکشیم و ناسزا میگوییم. ما به فکر درمان و اصلاح نیستیم. ما فقط اعتراض میکنیم. داد میزنیم. حرص میخوریم. غصه میخوریم. اما کاری نمیکنیم. چه کاری از دستمان بر می آید؟ امروز مطلب خوبی از کسی که بجای فحاشی پیشنهادی نوشته بود خواندم. احداث انجمن حمایت از بیماران بی بضاعت برای چنین مواردی.
یا فشار بر روی دولت و بیمه ها برای تغییر روند پوشش مخارج درمانی.
باور کنید با فحاشی به قشر خاصی از جامعه، فقط به شکاف و تنش و اصطکاک بیشتر کمک کرده ایم.
هر وقت هر کداممان خواستیم آوار مشکلات را بر سر قشری خاص هوار کنیم، یادمان هم باشد که ما، تک تک ما، من و تو دوست عزیز، اعضای این جامعهء بیماریم و هرکدام به سهم خودمان در پیدایش این بیماری مزمن دخیل هستیم.
ما، من و تو، با زرنگ بازیهایمان، با دروغها و دغل بازیهایمان، با دوز و کلکهایمان، با بی قانونی هایمان، با خودخواهی هایمان، با زیاده خواهی هایمان و با هزار و یک دلیل دیگر، به سهم خود بخشی از بروز و شیوع این بیماری کشندهء‌ واگیردار و پیشرفته در جامعه هستیم.