گروهی از مردم مونترال دیروز در محلهء پلاتو روبروی خانهء لئونارد کوهن جمع شدند و در بزرگداشت او با هم آواز خواندند
گروهی از مردم مونترال دیروز در محلهء پلاتو روبروی خانهء لئونارد کوهن جمع شدند و در بزرگداشت او با هم آواز خواندند
یکی از اماکنی که هربار در اصفهان مهمانی از شهر یا کشور دیگری دارم حتما همراهشان میروم کلیسای وانک است. روی دیوارهای داخل کلیسا نقاشی داستان خلقت از آدم و حوا شروع میشود و تا آخرالزمان و روز داوری ادامه دارد. امسال تابستان برای اولین بار این نقاشی نظرم را جلب کرد. عجیب بود که تا بحال ندیده بودمش و برایم جالب بود که هنوز مرز حماقت و جهالت مسوولین به نقش و نگارهای داخل کلیسا نرسیده و آنها را مثل اماکن دیگر تاریخی اصفهان سانسور نکرده اند و روی آن را گچ نگرفته اند

بخشی از داستان موسی و قوم بنی اسرائیل بر دیوار کلیسای وانک
از آرتینه، دوست قدیمی و ارمنی ام ماجرای این نقاشی را پرسیدم که از روی کتاب مقدس مسیحیان ماجرا را برایم نقل کرد. میگفت موسی قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون مصر آزاد میکنه و تا به کنعان ببرد اما به دلیل مشکلات مختلف مسیر چهل روزه ای که قرار بوده طی کنند چهل سال طول میکشه و مجبور شدند بارها و بارها اون مسیر را پیاده طی کنند. تا اینکه مردم شروع به اعتراض و شکایت میکنند که ای کاش در مصر مانده بودیم و اصلا نمی آمدیم و خلاصه ناشکری میکنند. در آن زمان طبق کتاب مقدس، مجازاتِ گناه و ناشکری خیلی شدید بوده «پس خداوند، مارهای آتشی در میان قوم فرستاده، قوم را گزیدند و گروهی کثیر از اسرائیل مردند. و قوم نزد موسی آمده و گفتند: گناه کرده ایم زیرا که بر خداوند و بر تو شکایت آورده ایم، پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.» و خدا به موسی میگوید :«ماری بساز و آن را بر نیزه ای بردار، و هر گزیده شده ای که بر آن نظر کند خواهد زیست».
آرتینه میگفت که یکی از ریشه های وجود مار به عنوان سمبل درمان و پزشکی در طب قدیمی همین ماجرا بوده. این گفتگو باعث شد در اینترنت جستجویی کنم و متوجه شدم که داستانهای افسانه ای و اسطوره ای دیگری هم مرتبط با این علامت وجود داشته. مثل داستان عصای چاووش هِرمِس که از خدایان یونان باستان بوده است. عصایی که از دو مار در هم تنیده تشکیل شده است و نماد فعالیت چاکراها حتی در طب سنتی هندی و یوگا هم بوده است. هرمس افسونهای خود را به یاری این عصا جاری میساخته است.

عصای چاووش هرمس
داستان دیگر ماجرای چوبدست اسقلبیوس است. اسقلبویس یا آسکِلِپیوس در یونان باستان بعنوان خدای سلامت و بهبودی شناخته میشده است و در آن زمان برای بزرگداشت آسکِلِپیوس، مارهای غیرسمی در مراسم و آیین درمانی بکار گرفته میشدند، این مارها در میان اتاق استراحت بیماران و زخمیها میخزیدند.

عصای آسکلیبوس
حتی در متن سوگندنامهء اصلی بقراط هم آمده است: «من به خدایان سلامت و تندرستی آپولون و آسکلپیوس و هایجیا و پاناسیا و به تمام خدایان سوگند میخورم…» امروزه همچنان سازمانهای درمان و بهداشت زیادی سراسر دنیا از مار در علامت و نماد خود استفاده میکنند از جمله سازمان بهداشت جهانی که لوگوی آن را در پایین می بینید

آرم سازمان بهداشت جهانی
توی تراموا نشسته بودم. دیر وقت بود و بیشتر صندلی ها خالی بودند. بی حوصله و خسته از یک روز طولانی و سنگین به اطراف نگاه میکردم که چشمم افتاد به عکس دختری روی جلد روزنامه ای که روی صندلی کناری ام ولو شده بود. با خودم گفتم چقدر شبیه ایرانیهاست و اگر یکی از دوستانم همراهم بود شرط بندی میکردم که صاحب این عکس یک ایرانیه و توضیح میدادم که چهرهء ایرانیها یک حالت خاص و غیرقابل توصیفی داره که حتی توی کشورهای دیگهء خاورمیانه هم دیده نمیشه. نمیدونم چیه ولی کاملا میشه تشخیص داد. همینطور که با این افکار بازی میکردم از روی کنجکاوی خم شدم و روزنامه را برداشتم تا ببینم آیا حدسم درست بوده یا نه.
کاری متفاوت از محسن طاهرزاده و اعضای خانواده اش.
محسن طاهرزاده از اساتید دف نوازی است که در کانال تلگرام خود این کلیپ را که بهمراه اعضای خانواده اش اجرا کرده منتشر کرد.
لینک کانال تلگرام محسن طاهرزاده:
https://telegram.me/mohsenmaryamdaf
چند سال پیش این ویدئوی دختر دبستانی را دیدم و همیشه نگران بودم که چنین دختران و چنین استعدادهایی تلف شوند اما درود میفرستم به خانوادهء این دختر که قدر گوهر دانستند. امیدوارم در آینده کارهای بیشتر و جدی تری از این خوانندهء خوش صدا داشته باشیم
بواسطهء دوستی افغانستانی با ترانه ای از خوانندهء ۵۳ سالهء افغان به نام «فرهاد دریا» آشنا شدم که پس از همان چند ثانیهء نخست، ترانه به دلم نشست.
فرهاد خواننده ای ساکن آمریکا و از جمله تاثیرگذارترین خوانندگان معاصر افغانستان است. او از سال ۲۰۰۶ سفیرصلح سازمان ملل در افغانستان بوده است. در کنسرتهایش در کشورهای مختلف ترانه هایی به زبانهای فارسی، پشتو، اردو، ازبکی و انگلیسی اجرا کرده و کنسرتهایش در افغانستان همواره رایگان بوده است.
یکی از کارهای اخیر وی ترانهء اوغایتا (اون وقتها) است که اشاره به زمانهای قدیم و گذشته، احتمالا دههء ۴۰-۵۰ میکند. متن شعر ترانه را میتوانید در پایین بخوانید
https://www.youtube.com/watch?v=_7YDn-33u0I
او غایتا چی غایتا بود (اون وقتها چه وقتهایی بود)، او غایتا، اوغایتا
او غایتا چی غایتا بود، او غایتا، اوغایتا
غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود، این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود، او غایتا، او غایتا
امنیت برقرار بود، امنیت تیت کود بود، بین دلهای ما پر بود
درختان عکاسی پیره دار کابل بود، جوانها احمد ظاهر میشنودند
کودکان برگ چنار میسرودند، جوانها احمد ظاهر میشنودند
چوچه ها قو قو قو قو میسرودند
ملا درمسجد بود او غایتا، معلم در مکتب بود او وختا (وقتها)، هنوز عاشقی و جوانی تمام مطلب بود او وختا (وقتها)، او غایتا، او غایتا
هنوز از عشق و اخلاص، برکت بود در بازار، هنوز زمینهای خدا گندم میداد نه کوکنار
هنوز، هنوز، هنوز بهشت انام مادران بود، هنوز کنار سفره جا برای خواهران بود
قانون با حیبت بود اوغایتا، رهبر با ملت بود او وختا (وقتها)، گردن کلفت همسایه پیش روی ما پت بود او وختا (وقتها)
او غایتا، اوغایتا
نان بی سیاست میخوردیم، آب بی سیاست میخوردیم ، دور از سیاست پیر گشته، آدم واری میمردیم
او غایتا چی غایتا بود، او غایتا، او غایتا
غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود، این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود، او غایتا، او غایتا
ترانهء دوستی
https://www.youtube.com/watch?v=0kqLIDsOCjY
شاید معروف ترین و شناخته شده ترین ترانه اش در ایران، ترانهء گردش چشم سیاه تو است
https://www.youtube.com/watch?v=vZyIx2mpnoM
و ترانه ای شاد به اسم شیشتا باشم
https://www.youtube.com/watch?v=KSCzS9oi7Ic
صاحبخانهء من در شهر مونترال مردی میانسال بود که تنها زندگی میکرد. اتاقش پر بود از صفحات و نوارهای موسیقی قدیمی و کلاسیک و
چند ساز مختلف از جمله چندین گیتار و یک پیانو.
یک بار که من را دید گفت روی آهنگی کار میکند که دربارهء سه دختر زیباست که هر یک در سه آدرس مختلف زندگی میکنند و یکی از دخترها اگازتیک (غیربومی؟) است و از من خواست که در قسمت مربوط به آن دختر برایش چند جمله به فارسی دکلمه کنم. یک خط انگلیسی داد دستم و گفت به فارسی بخوان و ۵ دقیقه بعد در استودیوی ضبط بودیم و جلوی میکروفن چند کلمه فارسی گفتم.
متاسفانه هنوز معنای کامل شعر را نمیدانم چون ژان،خوانندهء ترانه و صاحبخانهء قدیمی من، متن انگلیسی کامل را به من نداد و ترانه هم به زبان فرانسهء کبک (کانادا) است که من نمیدانم. البته شاید در آینده ای نزدیک از دوستی فرانسوی بخواهم که متن ترانه را به انگلیسی برایم بگوید و من هم آنرا به فارسی برمیگردانم.
برای شنیدن ترانه میتوانید به لینک زیر بروید:
https://soundcloud.com/ali-nasr-8/demi-jourxx-jean-viau
ترانهء خر ملانصرالدین
من که ادعایی ندارم، یه خرم! خر میام خر میرم از دنیا!
تویی که آدمی، اشرف عالمی، درست شو یکمی تو دنیا!
وقتی به تاریخ، خوب که نگاه میکنی می بینی
تکرار ادوار،میبینی، یاد نمیگری، همینی
این کلیپ قسمتی از مجموعهء ملانصرالدین هست که صداپیشگانی همچون محمدرضا علیمردانی یکی از خوانندگان آن میباشد
فهرست عوامل فیلم عبارتند از:
نویسنده و کارگردان: جمال رحمتی. مجری طرح و تهیهکننده: علی معلم. تدوین: میثم مولایی. سرپرست صدا بازیگران: محمدرضا علیمردانی. سرپرست متحرکسازان: سروناز ساکی. متحرکسازان: سروناز ساکی، شیدا جمالی، هاجر مرادی، مژده فضلالهی، فریال عمویینژاد، مهسا رحمانی، مریم فرحزادی. اجرای فضاسازی: سروناز ساکی، افسانه صانعی، سجاد میرمعینی.
دستیاران کارگردان: هادی رحمتی، سروناز ساکی.
دستیار فنی کارگردان: فریال عمویینژاد.
صدا بازیگران: مجید آقاکریمی، محمدرضا علیمردانی، احسان مهدی، حامد مدرس، سیمین براتی، ارسلان جولایی، سعید شریف، نازنین حقیری.
دستیار سرپرست صدا بازیگران: نازنین حقیری. صداآمیزی: مرتضی مهدی. میکس: احسان مهدی.
استودیو صدا: نماهنگ.
ترانه، ملودی، صدا بازیگری و خوانندگی تیتراژ: محمدرضا علیمردانی.
این مطلب را برای صفحهء فیسبوکی ضرب المثل ها تهیه کردم که اینجا هم مینویسم
واعظی بر منبر بود و نطق میکرد. بحث به موضوع لواط رسید و پس از آنکه از عذاب و گناه لواط حسابی صحبت کرد گفت: «روز قیامت که میشود، علی (امام اول شیعیان) بر سر حوض کوثر خواهد ایستاد و به کسانی که لواط نکرده باشند
از آب کوثر خواهد داد.»
کسی از پای منبر برخاست و گفت: «ای شیخ! پس علی خواهد ماند و حوضش! خودش بریزد و خودش بنوشد.»
۱* این مثل را در مواردی بکار میبرند که کسی در انجام کاری با اینکه در آعاز همراه و دستیار بسیار داشته، اما در آخر تنها می ماند، یا نسبت به کسی گویند که دوستان خود را آزار میدهد و همه از اطراف وی دور میشوند و تنهایش میگذارند.
۲* لواط تعاریف متفاوتی در فقه اسلام و در قوانین غیراسلامی دارد. در انگلیسی لواط را سودامی sodomy گویند که شامل هرگونه سکس مقعدی یا دهانی و سکس با حیوان و حتی گاهی سکس با جنس مخالف اگر هدفش تولید مثل نباشد میشود.
واژهء لواط از داستانی برگرفته شده که ابتدا در تورات به آن اشاره شده راجع به شهرهای سدوم و گموراه بوده که بدلیل گناه در آتش میسوزند و سنگ میشوند. واژهء sodomy از نام شهر سدوم گرفته شده. در قرآن پیامبر این قوم لوط نام داشته و بیآنکه نامی از شهر سدوم برده شده باشد به داستان قوم «لوط» پرداخته شده.
۳* شواهد تاریخی و باستان شناسی برای صحت این داستان وجود ندارد هرچند برخی شواهد باستانی مبنی بر وجود تمدن و شهر در محلی که منتسب به این داستان است پیدا شده (در کنار رود اردن و در جنوب کنعان)
۴* بر اساس داستان سودام و گموراه، آثار هنری بسیاری از تابلو نقاشی گرفته تا فیلم سینمایی بجا مانده است. بطور مثال فیلم زیر به داستان این دو شهر میپردازد
http://www.imdb.com/title/tt0056504/
۵* از نظر تعریف و ماهیت، همجنسگرایی با همجنسبازی و بچه بازی متفاوت است. همجنسبازی شامل آزار، زور، تجاوز و تعدی به همجنس است. بچه بازی یا پدوفیلی به ایجاد رابطه جنسی با بچه (فارغ از جنسیت) گویند که هر دو جرم میباشند.
همجنسگرایی یک گرایش جنسی است که از نظر بیولوژیکی در اکثر جانداران دیده شده و از نظر اکثر سازمانهای آکادمیک و ارگانهای جهانی مثل WHO و انجمن روانپزشکان آمریکا و اروپا و… بیماری محسوب نمیشود.
۶* در تمام ادیان ابراهیمی، لواط (که مشخص نیست همجنسگرایی بوده یا همجنس بازی/تجاوز/پدوفیلی یا سکس با حیوان) گناه کبیره است. در حال حاضر در حدود ۷۸ کشور (از ۱۹۳ کشور) همجنسگرایی غیرقانونی است و در ۷ کشور با مجازات اعدام (ایران، عربستان، یمن، سودان، مائوریتانیا و بخشهایی از نیجریه و سومالی) همراه است. در ۴۰ کشور از این ۷۸ کشور، همجنسگرایی خانمها جرم محسوب نمیشود.
در سال ۲۰۱۰ فیجی آخرین کشوری بود که همجنسگرایی را قانونی کرد و در سال ۲۰۱۳ هند آخرین کشوری بود که همجنسگرایی را پس از ۴ سال قانونی کردن آن مجددا غیرقانونی اعلام کرد.
۷* براساس آثار باستانی و تاریخی همواره در طول تاریخ شهرها یا سرزمینهایی بوده اند که رابطهء بین دو همجنس در آنها عادی بوده است. در سال ۱۷۹۱ فرانسهء انقلابی اولین کشور غرب اروپا است که همجنسگرایی را از حالت غیرقانونی در می آورد.
در حال حاضر در ۱۷ کشور دنیا و در اغلب ایالات آمریکا ازدواج همجنسها بصورت قانونی انجام میشود.
زن در ادبیات و اسطوره نماد سرزمین است. شاید به همین دلیل میهن و سرزمین را مام میهن یا مادر وطن گویند و حمله کردن به کشور را به اصطلاح تجاوز کردن میدانند. حتی در انگلیسی هم اصطلاح سرزمین مادری رایج است.
از زاویهء اسطوره ای اگر به شاهنامه نگاه کنیم مشخص میشود که چرا هیچ زن ایرانی به همسری و کنیزی، و به تعبیری به تصرف بیگانگان درنیامد ولی اکثر پهلوانان ایرانی همسرانشان یا از دختران کشورهای دیگر و یا زنانی ایرانی بود.
تنها دختر جنگجوی ایرانی گُردآفرید هم از سهراب، که نمایندهء سپاه توران بود، نه شکست خورد و نه بدست او افتاد و در نهایت گریخت.
زنان مطرح غیرایرانی در شاهنامه هم از این قرار هستند:
تهمینه همسر رستم که دختر شاه سمنگان (بخشی از توران) بود،
رودابه همسر زال که دختر مهراب شاه کابل و از شجرهء ضحاک بود،
سودابه همسر کیکاووس که دختر شاه یمن (سرزمین هاماوران) بود،
فرنگیس همسر سیاوش که دختر بزرگتر افراسیاب پادشاه توران بود،
منیژه همسر بیژن که دختر دیگر افراسیاب بود،
آزاده کنیز بهرام گور که رومی تبار بود،
کتایون همسر گشتاسب که دختر قیصر روم بود،
و جریره همسر دیگر سیاوش هم دختر پیران ویسه از بزرگان توران بود.
تنها مورد متناقض با این اصل، شهرناز دختر جمشید است که ضحاک تورانی تبار او را به همسری میگیرد و در واقع و از لحاظ اسطوره ای همچون سرزمین ایران بر او سلطه میابد. ولی سرانجام با قیام فریدون شهرناز نیز که نماد وطن است رها شد و به همسری فریدون درآمد.
پینوشت: شاید مطلب فوق کامل نباشد و در واقع نتیجه گیری و برآوردی شخصی از خواندن شاهنامه است، ولی جایی دیگر توضیح بهتری برای این موضوع پیدا نکردم که چرا در شاهنامه هیچ زن ایرانی به همسری و تسلط مردانی از سرزمینهای دیگر درنمیامدند ولی در عوض بسیاری از شخصیتهای ایرانی همسرانی غیرایرانی داشتند. همچنین سال گذشته با استاد طاهری مبارکه از شاهنامه شناسان برجستهء ایران گفتگوی کوتاهی داشتم که به این موضوع اشارهء کوتاهی شد و ایشان هم برداشت من را از نقش زنان در شاهنامه به عنوان نماد زمین و خاک و سزمین تایید کردند.