دنیا چه معرکه است

این آهنگ و اجرا داستان خاصی داره که فکر میکنم برای خیلیها شگفت انگیز باشه و من به زودی ماجرا را اینجا و در کانال یوتوب شبنویس منتشر میکنم.

فعلا میخواستم از آذر رئوفی تشکر کنم که اجازه داد با شعرش این کار را تمرین کنم. این کار اینقدر عجله ای و هول هولکی هم درست شد که میدونم ایراد زیاد داره ولی دیگه همینجوری که هست قبولش کنید.

مار در آرم سازمانهای بهداشت و درمان نشانهء چیست؟

یکی از اماکنی که هربار در اصفهان مهمانی از شهر یا کشور دیگری دارم حتما همراهشان میروم کلیسای وانک است. روی دیوارهای داخل کلیسا نقاشی داستان خلقت از آدم و حوا شروع میشود و تا آخرالزمان و روز داوری ادامه دارد. امسال تابستان برای اولین بار این نقاشی نظرم را جلب کرد. عجیب بود که تا بحال ندیده بودمش و برایم جالب بود که هنوز مرز حماقت و جهالت مسوولین به نقش و نگارهای داخل کلیسا نرسیده و آنها را مثل اماکن دیگر تاریخی اصفهان سانسور نکرده اند و روی آن را گچ نگرفته اند

img_4455

بخشی از داستان موسی و قوم بنی اسرائیل بر دیوار کلیسای وانک

از آرتینه، دوست قدیمی و ارمنی ام ماجرای این نقاشی را پرسیدم که از روی کتاب مقدس مسیحیان ماجرا را برایم نقل کرد. میگفت موسی قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون مصر آزاد میکنه و تا به کنعان ببرد اما به دلیل مشکلات مختلف مسیر چهل روزه ای که قرار بوده طی کنند چهل سال طول میکشه و مجبور شدند بارها و بارها اون مسیر را پیاده طی کنند. تا اینکه مردم شروع به اعتراض و شکایت میکنند که ای کاش در مصر مانده بودیم و اصلا نمی آمدیم و خلاصه ناشکری میکنند. در آن زمان طبق کتاب مقدس، مجازاتِ گناه و ناشکری خیلی شدید بوده «پس خداوند، مارهای آتشی در میان قوم فرستاده، قوم را گزیدند و گروهی کثیر از اسرائیل مردند. و قوم نزد موسی آمده و گفتند: گناه کرده ایم زیرا که بر خداوند و بر تو شکایت آورده ایم، پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.»  و خدا به موسی میگوید :«ماری بساز و آن را بر نیزه ای بردار، و هر گزیده شده ای که بر آن نظر کند خواهد زیست».

آرتینه میگفت که یکی از ریشه های وجود مار به عنوان سمبل درمان و پزشکی در طب قدیمی همین ماجرا بوده. این گفتگو باعث شد در اینترنت جستجویی کنم و متوجه شدم که داستانهای افسانه ای و اسطوره ای دیگری هم مرتبط با این علامت وجود داشته. مثل داستان عصای چاووش هِرمِس که از خدایان یونان باستان بوده است. عصایی که از دو مار در هم تنیده تشکیل شده است و نماد فعالیت چاکراها حتی در طب سنتی هندی و یوگا هم بوده است. هرمس افسونهای خود را به یاری این عصا جاری میساخته است.

47dba8f2be0cd8d72ae960c9a9b5d93b

عصای چاووش هرمس

داستان دیگر ماجرای چوبدست اسقلبیوس است. اسقلبویس یا آسکِلِپیوس در یونان باستان بعنوان خدای سلامت و بهبودی شناخته میشده است و در آن زمان برای بزرگداشت آسکِلِپیوس، مارهای غیرسمی در مراسم و آیین درمانی بکار گرفته می‌شدند، این مارها در میان اتاق استراحت بیماران و زخمی‌ها می‌خزیدند.

7302047_orig

عصای آسکلیبوس

حتی در متن سوگندنامهء اصلی بقراط هم آمده است: «من به خدایان سلامت و تندرستی آپولون و آسکلپیوس و هایجیا و پاناسیا و به تمام خدایان سوگند میخورم…» امروزه همچنان سازمانهای درمان و بهداشت زیادی سراسر دنیا از مار در علامت و نماد خود استفاده میکنند از جمله سازمان بهداشت جهانی که لوگوی آن را در پایین می بینید

who

آرم سازمان بهداشت جهانی

نقاشی های روی دیوار در توالتهای زنانهء تورنتو

zahraتوی تراموا نشسته بودم. دیر وقت بود و بیشتر صندلی ها خالی بودند. بی حوصله و خسته از یک روز طولانی و سنگین به اطراف نگاه میکردم که چشمم افتاد به عکس دختری روی جلد روزنامه ای که روی صندلی کناری ام ولو شده بود. با خودم گفتم چقدر شبیه ایرانیهاست و اگر یکی از دوستانم همراهم بود شرط بندی میکردم که صاحب این عکس یک ایرانیه و توضیح میدادم که چهرهء ایرانیها یک حالت خاص و غیرقابل توصیفی داره که حتی توی کشورهای دیگهء خاورمیانه هم دیده نمیشه. نمیدونم چیه ولی کاملا میشه تشخیص داد. همینطور که با این افکار بازی میکردم از روی کنجکاوی خم شدم و روزنامه را برداشتم تا ببینم آیا حدسم درست بوده یا نه.
دیدم گوشهء تصویر نوشته زهرا سالکی گرافیتی های زنان را از دستشویی (توالت) بیرون می آورد.
موضوع برام جالب بود. سریع مبایلم را برداشتم و وبسایت شخصی اش را پیدا کردم. دیدم او هم ساکن تورنتو است و دانشجوی دانشگاه یورک.
توی وبسایتش که به زبان انگلیسی است قسمتی وجود داره به اسم «دخترها حرف میزنند» که زیرش نوشته:
«همه چیز از یک شب در یک بار (میخانه)  مورد علاقه ام در تورنتو شروع شد. بعد از کمی نوشیدنی در حالیکه در صف دستشویی خانمها ایستاده بودم چشمم افتاد به یک نقاشی کوچک روی دیوار که زیرش نوشته «ما دخترها همه خوشگلیم». وقتی که وارد دستشویی شدم متوجه شدم که دور و برم پر از نقاشی ها و نوشته های دیگه است و انگار صدای همهء اون دخترها را میشنوم.»
حس اون لحظه اش رو شبیه کسی که اولین باره رنگ قرمز را میبینه توصیف کرده.
نوشته «تصور کن تمام عمرت در اتاقی زندگی میکنی که پر از رنگهای مختلفه و هیچ وقت اونها را ندیدی تا اینکه یک شب که کله ات کمی گرم شده یکدفعه با خودت میگی خدایا این رنگها چی هستند! حس میکردم سرزمینی ناشناخته را کشف کردم. دنیای نامرئی و زیرزمینی فرهنگ زنانه که قرار بود از بین بره.
grafitty
«دخترها حرف میزنند» یک مستند و پروژه ای تصویری است که اغلب آن از توالتهای زنانه در بیشتر از ۵۰۰ بار(میخانه) تورنتو، نیویورک و مونترال جمع آوری شده». زهرا سالکی در ادامه نوشته که این پروژه قصد داره قسمت کوچکی از فرهنگ زیرزمینی شهری زنان راکه قرار نبوده بصورت عمومی و دائمی دیده بشه به تصویر بکشه. «این زنان و دختران آنچه را واقعا احساس میکنند روی دیوارها نوشته اند و از ردپایی صادقانه از خودشون بجا گذاشتند. هیچ کس نمیدونه چه کسی اونها را کشیده و ممکن بود هرزمانی همگی پاک بشن. این پروژه ۲ سال پیش شروع شد و من هیچ وقت تا این حد عاشق یک پروژه نبودم. گاهی اوقات که مشغول ویرایش تصاویر هستم سعی میکنم چهرهء صاحب اثر را تصور کنم اما نمیتونم. تنها چیزی که همیشه میتونم حس کنم احساس واقعی و خام اون افراد است.
برای من گرافیتی و جمله های افراد از آرزوهای اونها حرف میزنند. به نظرم مهمه که اینها حفظ و جمع آوری بشن و بصورت یک مجموعه و بخشی از جامعه بهشون نگاه عمیق تری بشه. حتی اگه خیلی از این جمله ها طعنه و یا هجو هستند باید سوال کرد چرا این دخترها در جامعه و جایی که دیگران حضور دارند خودشون را ابراز نمیکنند.
خیلی از این نقاشی ها نشان دهندهء یک روح چموش و بی پرواست که به شکلی بسیار محافظه کارانه آرام و اهلی شده.
چی میشد اگه یاد میگرفتیم تا این حد مراقب رفتار و افکار خودمون نباشیم؟ در اینصورت توی چه جور جامعه ای میتونستیم زندگی کنیم؟»
توی وبسایتش دیدم بزودی نمایشگاهی هم در این زمینه داره و آرزوش اینه که این مجموعه را در آینده بصورت کتابی منتشر کنه. شاید اگر برنامه های درسی و کاریم اجازه بده سری به نمایشگاهش بزنم. نمایشگاهی که در یک شب دیروقت و روی یک صندلی خالی تراموا پیدا کردم.

موسیقی به هر بهانه

کاری متفاوت از محسن طاهرزاده و اعضای خانواده اش.
محسن طاهرزاده از اساتید دف نوازی است که در کانال تلگرام خود این کلیپ را که بهمراه اعضای خانواده اش اجرا کرده منتشر کرد.
لینک کانال تلگرام محسن طاهرزاده:
https://telegram.me/mohsenmaryamdaf