طعنه و کنایه ایست این شعر، به نگاه مردسالارانهی بخشی از مردان جامعهی ما. به امید برابری و آزادی زنان و مردان ایران زمین
خواهرم راه بهشت است بیا! ناز مکن!
چشم بیمار مرا بر تن خود باز مکن.
تار مویت همه آشفته کند حال مرا،
چادری کن به سر و پیش من آواز مکن.
جمله نسوانِ ولایت همه ناموس منند
بیش از این با رجلان شیوهی طناز مکن!
خواهرم ایمنی تو همه در حرف من است.
تو که خود چون شکلاتی، لچکت باز مکن!
مردی من همه در غیرت و غیظ است و غرور.
بیش از این حرف مزن! خشم من آغاز مکن!
همه نامحرم و نااهل و غریبه اند بدان!
پیش اغیار مرو، غمزه ی غماز مکن!
تیر چشم همه مردان به تن مرمر توست.
بنشین خانه! بجز صاحب خود راز مکن!
خواهرم پردهی تو معجزهی حجب و حیاست.
دل من سست شده ست، غسل من آغاز مکن!
چوب تر میزنم ار گوش به فرمان ندهی!
خون جوش آمده ام را می شیراز مکن!
به نرینگی قسم هرچه کنم گردن توست.
خواهرم! سوز اسیدی به تنت ساز مکن!