حداکثر سرعت مجاز ۱۲۰کیلومتر است. ساعت شش صبح یک روز تابستانی است. شما در مسیر سرعت یک بزرگراه در حال رانندگی هستید و عقربه کیلومتر خودرویتان روی عدد ۱۲۰ثابت است. حواستان کاملاً جمع است که مبادا از حداکثر سرعت مجاز تندتر نروید
خودرویی در انتهای عمق آینهی عقب از دور برای شما چراغ میزند
زیر چشمی نگاهی به آینه میکنید و باز حواس خود را به روی مسیر پیش روی خود متمرکز میکنید. صدای موسیقی ملایمی که دوستش دارید در این ساعت از روز بسیار دلنشین و نویدبخش یک روز خوب است. آرام پشت سر خود را به صندلی تکیه میدهید و همچنان در مسیر مستقیم و با سرعتی یکنواخت به رانندگی ادامه میدهید
خودروی پشت سر به شما نزدیک و نزدیک تر میشود و با هرچه نزدیکتر شدنش، سرعت تکرار چراغ زدنها و نور بالا انداختنهایش هم بیشتر و بیشتر میشود
کمی صدای موسیقی را بلندتر میکنید. تمرکز شما بر موسیقی و لذّت شنیدن صبحگاهی آن مختل شده است. عقربه سرعت کمی از ۱۲۰کیلومتر بالاتر رفته است. سرعت خود را کم میکنید. با همان سرعت مجاز از کنار تابلوی راهنمایی و رانندگی رد میشوید. تابلویی که بسیار درشت و خوانا و در میان یک دایره قرمز رنگ حداکثر سرعت را به شما یادآور میشود. اطمینان دارید که در طول مسیر هیچ پلیس و یا دوربینی مستقر نشده است
برای رسیدن به مقصد کمی عجله دارید. درواقع کمی دیرتان هم است. ترافیک چندانی در بزرگراه نیست و تا چند صد متر پیش روی شما خودروی دیگری نیز وجود ندارد. اما خود را مقید میدانید که سرعت مجاز را رعایت کنید
آفتابی که تازه طلوع کرده از سمت چپ به صورت شما می تابد. سعی دارید با دقت و وسواس خاصی آفتابگیر روبروی شیشه را جوری تنظیم کنید که نور بطور مستقیم چشمانتان را آزار ندهد
نور چراغ راننده ای که سرعتش بمراتب بیشتر از سرعت مجاز است و اینک درست به عقب خودروی شما رسیده است باز توجه شما را به پشت سر جلب میکند
کمی مضطرب شده اید. فاصلهی بسیار نزدیک خودروی پشت سر برایتان توهین آمیز است. یکجور تجاوز به حریم شخصی شما. یکجور تعرض به قانون و بی حرمتی به حق شهروندی شما. یک جور حملهی وحشیانه
متوجه میشوید برای مدت زمان کوتاهی است که اخم مداومی میان ابروانتان نشسته است. نور آفتاب مستقیم از گوشه آفتابگیر به چشمانتان میتابد. سرعت شما نزدیک به ۱۳۰کیلومتر در ساعت شده است. صدای بوق خودروی پشت سر که دیگر بجای چراغ زدن هر چند ثانیه بلند میشود شما را عصبی کرده است
هوس میکنید با تمام قدرت پا روی ترمز بکوبید. مطمئن هستید که او با سرعت زیادی به عقب خودروی شما خواهد خورد. حتماً هم مقصر است. شاید هم برای همیشه ادب شود. اصلاً حقش است که چنین بلایی سرش بیاید چراکه بدون توجه به قوانین و قواعد رانندگی برای شما ایجاد مزاحمت کرده و آرامش صبحگاهیتان را به هم زده است. اما آیا واقعاً ارزشش را دارد؟ برای خودتان هم دردسر ایجاد میشود
صدای بوق ممتد خودروی خلافکار پشت سر شما دیگر مثل ناقوس مرگی در گوشتان پیچیده است. ناخودآگاه به آفتابگیر روبرویتان ور میروید تا نشان دهید که نگرانی و دلمشغولی شما در این لحظه، نور آفتاب لعنتی ای است که هر چند ثانیه جابجا میشود. صدای موسیقی را تا آخر زیاد میکنید تا در حد امکان از شدت تاثیر بوق ناهنجار راننده ی پشت سر خود بکاهید. نفس عمیقی میکشید و به منظره سمت چپ بزرگراه نگاه کوتاهی می اندازید
تشعشعات خورشید که از پشت ساختمانها آسمان را نوازش میکنند شما را برای لحظه ای مبهوت زیبایی خود میکنند. چطور تا به امروز این منظره زیبا را که هر روز صبح در همین مسیر و همین ساعت تکرار میشده است ندیده اید
صدای بوق و نور چراغ خودروی پشت سر همچنان به سوی شما شلیک میشود. اصلاً دلتان نمیخواهد با فردی که اینچنین به شما هجوم آورده است چشم در چشم شوید. چشمانتان را از آینه منحرف میکنید. یک خانم جوان در آن سوی بزرگراه کنار جاده ایستاده و برای تاکسی دست تکان میدهد. چهره اش برایتان آشنا است. آیا او را میشناسید؟ اخم میان ابروانتان عمیق تر میشود. سعی دارید به خود تلقین کنید که برای به یاد آوردن چهره آن خانم آشنا، عمیقاً در حال تفکر و تمرکز هستید. اخمتان عمیقتر میشود. با مشتهای گره کرده فرمان خودرو را گرفته اید. سرعت شما ناخودآگاه بیشتر از حد مجاز شده است. دیگر حتی خودتان هم این حالت تصنعی عدم توجه به خودروی پشت سر را باور نمیکنید. آرام فشار پایتان را از روی گاز کم میکنید
هنوز صدای بوق ممتد در گوشتان است. زیر چشمی به تصویر محوی از رانندهی پشت سر که در آینه دیده میشود نگاه کوتاهی میکنید. متوجه میشوید که حالتی بسیار عصبی و حق به جانب گرفته است. به نظر میرسد در حال فریاد زدن بر سرتان است
نکند کار مهمی دارد؟ نکند برای رسیدن به بیماری اینچنین در شتاب است.؟ نه نه! اینها همه توجیهاتی هستند که ناخودآگاه شما برای فرار از این موقعیت به ذهنتان القا میکند
نگاهی به سمت راستتان میکنید. مسیر سمت راست کاملاً باز است. اگر رانندهی پشت سر عجله داشت تا بحال از این سمت سبقت گرفته بود. اصلاً برای او چه فرقی میکند! او که به دلیل سرعت غیرمجاز در حال تخلف است چرا از سمت راست سبقت نمیگیرد؟ شاید برای او هم حس مورد توهین واقع شدن ایجاد شده است. شاید اصلاً دارد لجبازی میکند. یا شاید خیال میکند حق تقدم در مسیر سرعت بزرگراه برای کسی است که سریعتر براند. شاید نمیداند حداکثر سرعت مجاز در این بزرگراه چقدر است. دلتان میخواست با تابلوی سرعتی روبرو میشدید و با اشارهی دست توجه راننده را به آن جلب میکردید
صدای بوق دیگر قطع نمیشود. حدود یک دقیقه است که دستش را از روی بوق برنداشته و شما را با فاصلهی بسیار نزدیکی تعقیب میکند. قطعاً بینهایت خشمگین است. اگر پیاده بودید احتمالاً تا به حال یقه تان را هم گرفته بود و با شما گلاویز شده بود
یک لحظه فکر میکنید اگر به او راه بدهید تا شرّش کم شود بهتر نیست؟ آیا دنبال دردسر است؟ آیا جلوی شما شروع به ترمز کردن و یا تلافی کردن میکند؟ شاید هم راهش را بگیرد و برود و شما باز به آرامش چند دقیقه پیش خود بازگردید
یک لحظه مردد میشوید. خوب است آرام به سمت راست بزرگراه بروید و مسیر را برای عبورش باز کنید. اما خیلی زود پشیمان میشوید. اصلاً برای چه راه را برای تخلف کردنش باز کنید؟ برای چه از حق قانونی خودتان که رانندگی با سرعت مجاز در این مسیر است کوتاه بیایید؟ این شما هستید که باید طلبکار کسی باشید که نه تنها با بوق و چراغ و عدم رعایت فاصلهی قانونی به حریم شخصیتان تعرض کرده است، بلکه قصد دارد شما را یا به سرعت غیرمجاز یا به انحراف از مسیر ناگهانی مجبور کند
فاصله اش با شما آنقدر کم شده که احساس میکنید قصد دارد به خودروی شما بکوبد. دیگر بیش از اندازه عصبی شده اید. پاهایتان میلرزند و انگشتان دستتان به شدت مشت و منقبض شده اند. عضلات صورت و پیشانی تان از شدت اخم درد گرفته اند. افسوس میخورید که ای کاش از اول به او راه داده بودید. مگرنه اینکه همه همینکار را میکنند. اصلاً اگر به او راه میدادید شاید ادب میشد. شاید جلوتر بخاطر سرعت بالایش تصادف میکرد. شاید پلیس او را میدید و جریمه میکرد. یا شاید همان اول شرمندهی گذشت و متانت شما میشد و دفعهی بعد محترمانه تر برخورد میکرد
به یک دوگانهی بی جواب رسیده اید. کدام انتخاب به سود شما و به سود جامعه بود؟ عدم باز کردن مسیر برای راننده متخلف، یا عدم درگیر شدن با فرد خطاکار؟
آیا وظیفهی اصلاح دیگران و التزامشان به رعایت قوانین برعهده شماست؟ نقش شما در قبال مواجهه با تخلفات سایر شهروندان چیست؟ آیا شما فقط مسوول رفتار و پایبندی خود به قوانین شهری هستید؟ آیا رفتار امروز شما به سود اصلاح رفتار راننده تخلفکار بود؟ آیا امروز کار مفیدی انجام دادید؟ آیا رفتار شما خطرناک بود؟ آیا نام رفتار شما لجبازی بود؟
انتخاب شما به عنوان یک شهروند بافرهنگ که سعی دارد بدون توجیه کردنهای فراگیر عوام الناس که زمین و زمان را برای موجه نمودن رفتارهای غلط خود بهم میدوزند، چیست؟ بهترین انتخاب در موقعیت امروز شما چه بود؟
دیگر به انتهای بزرگراه رسیده اید. مسیر شما به سمت راست است. راهنمای خود را میزنید و آرام به سوی خروجی سمت راست بزرگراه حرکت میکنید
خودروی خلافکار با سرعت هرچه تمام تر و درحالیکه با حرکات دست و چهره خشمگین به شما دشنام میدهد از کنارتان عبور میکند
از خود میپرسید تمام این مدت در ذهن او آیا چه میگذشته است؟
پینوشت:
این یک داستان تخیلی بود که اتفاقی مشابه جرقهی سوالات انتهای متن را در ذهنم ایجاد کرد. جدای از بحث آیین نامه ای که راننده جلو، خود به دلیل اشغال مسیر سبقت متخلف است، سوال اصلی نوع واکنش و رفتار شهروندان در قبال تخلفات قانونی سایر شهروندان است.
مثال ساده تری مطرح میکنم:
ساعت 3 نصف شب پشت چراغ قرمز توقف کرده اید و هیچ کس در حال تردد در چهارراه نیست. خودرویی از پشت سر میرسد و مدام با بوق و چراغ از شما میخواهد که چراغ قرمز را رد کنید…شما چه میکنید؟
– چراغ قرمز را رد میکنید
– به فرد متخلف بی اعتنایی میکنید
– با کمی جابجایی راه را برای او و عبورش از چراغ قرمز باز میکنید