ایران سپر دفاعی آهنین برای روسیه

این مطلب بقلم علی فضلی، یکی از دوستان قدیمی است.

ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای روسیه در برابر غرب است!

✅ آقای رجب صفروف مدیر مرکز مطالعات ایرانِ معاصر در روسیه است. او میهمان ثابت شبکه های بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال است، در هر برنامه ای که پای منافع ایران و روسیه در میان است. او کسی است که رگ گردنش برای دفاع از منافع ملی روسیه باد می کند، تمام قد از هر موضع روسیه دفاع می کند و بارها با دیگر میهمانان ایرانی برنامه بر سر موضعش درگیری لفظی کرده است. (در پایان این متن میتوانید ویدئوی مصاحبهء وی راجع به همین موضوع را تماشا کنید)

◀️ او درباره کشور و مردم ایران چنین نظری دارد: ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای روسیه در برابر غرب است!

▪️رجب صفروف کارشناس روسی: به ۱۳ دلیل ایران غربگرا برای روسیه بسیار خطرناک‌تر از ایران هسته‌ای است!

▪️وی می افزاید: ایران همچون سپر دفاعی آهنین برای ما (روسیه) در برابر غرب است و اگر دولتی غربگرا در ایران به سر کار بیاید از همان لحظه فروپاشی روسیه به‌شدت آغاز خواهد شد. بنابر این به هر قیمتی نباید اجازه فرصت تمایل ایران به غرب را بدهیم.

آنهایی که می گویند اکراین با ایران فرق دارد و روسیه هیچ خطر جنگی برای ایران ندارد باید برگردند درباره حزب توده پیش از انقلاب ایران، اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری ۴۴۴ روزه دیپلماتهای آمریکایی، در تنش دایمی نگه داشتن ایران با غرب به دست مزدوران داخلی در چهل سال گذشته، اشغال تبریز و مهاباد در دهه سی، و تعیین رژیم حقوقی دریای کاسپین (خزر) بی حضور ایران بیشتر بخوانند.

هر جنبش داخلی در ایران که با منافع روس ناسازگار بوده آنها مستقیم دخالت کرده اند.

جنگ در اکراین بزرگترین فرصت برای ایران است. آمریکا با ونزویلا بر سر خرید نفت گفتگو کرده است. جو بایدن (پس از کنار زدن دونالد ترامپ دوست بسیار نزدیک عربستان، امارات و اسراییل) به تازگی نتوانسته است با محمد بن سلمان و امیر امارات برای افزایش تولید نفت تلفنی گفتگو کند.

ایران می تواند در چنین برهه ای و در مرحله پایانی گفتگوهای برجام امتیاز ویژه ای از آمریکا برای افزایش تولید نفت بگیرد.

تانزانیا

امروز مریضی داشتم که از روی اسم و چهره اش حدس زدم اهل پاکستان باشد. مرد سالخورده ای که همراه همسرش آمده بود. همان لحظه ورودش به اتاق پرسیدم اهل کجا هستی.
tanzania-mount-kilimanjaroبرخلاف انتظارم گفت اهل تانزانیا. در شرق آفریقا.
گفتم ولی شبیه مردم آفریقا نیستی.
گفت پدر و مادرش اهل هندوستان بوده اند و به آنجا مهاجرت کرده بودند و او در تانزانیا به دنیا آمده است. بعد از من که خودم را به اسم علی معرفی کرده بودم پرسید اهل کجایی.
گفتم اهل ایران.
در حالیکه روی صندلی می نشست گفت خوبی؟ حالت چطوره؟ خسته نباشی.
بلند و از روی تعجب خندیدم. اصلا لهجه نداشت. پرسیدم فارسی از کجا بلدی.
گفت قبل از انقلاب شش سال در شیراز زندگی کرده و در دانشگاه پهلوی درس خوانده. بعد از انقلاب هم به کانادا مهاجرت کرده و با همان مدرک دانشگاه پهلوی شیراز که در رشتهء بهداشت بوده در کانادا کار و زندگی کرده.
ایران را خیلی دوست داشت و عاشق شیراز و حافظ و سعدی و خیام و مولوی بود.
دلم میخواست نظرش را راجع به انقلاب بپرسم ولی سیاست کلینیک این است که با بیمار وارد گفتگوی سیاسی، مذهبی و نژادی نشویم.
دلش میخواست فارسی حرف بزند. چند بار جواب من را به فارسی داد. اما من که از درون برایش بال بال میزدم و دلم میخواست فارسی جوابش را بدهم، بدلیل احتمال اینکه دانشجو یا استادی از پشت شیشهء اتاق درمان در حال تماشا باشد و بخواهد روند مصاحبه و درمان را تماشا کند مجبور بودم به همان انگلیسی صحبت کنم.
در میان حرفهایش به من پیشنهاد کرد حتما به تانزانیا و کنیا سفر کنم. گفت تانزانیا کشور باثبات و امنی است ولی کنیا بعضی نقاطش نا امن است. میگفت کشورهای خیلی زیبا و نسبتا ارزانی هستند.
از جانب خودم تبریک میگم به تانزانیا که رفت توی لیست سفرهای آینده ام. البته اگر از شانس ما ترامپی در آنجا ظهور نکند.

منظور شما دقیقا از فرهنگ چیست؟

شاهد بحثی بودم که یک طرف ماجرا میگفت ایرانیها بی فرهنگ شده اند و طرف دیگر که آشفته و عصبانی شده بود میگفت تو در غرب ذوب شده ای و فرهنگ غنی ایران را فراموش کردی.
aspects-of-culture-beyond-language-infograph-869x1024
واقعیت این است که خیلی از ما دچار اشتباه رایجی در بحث های مربوط به فرهنگ هستیم. وقتی صحبت از فرهنگ میشود، چه فرهنگ کشورهای مختلف، چه شهر یا جامعه و یا اشخاص، اول از همه باید پرسید تعریف شما از فرهنگ چیست؟ آیا وقتی شما از فرهنگ حرف میزنید از تاریخ و شعر و هنر و ادبیات صحبت میکنید؟ به طرز حرف زدن و رفتار کردن و لباس پوشیدن و غذاخوردن آدمها اشاره میکنید؟ منظورتان طرز رانندگی است؟ یا منظورتان باورها و اعتقادات یک جامعه است؟ از قوانین و پایبندی به رعایت قوانین حرف میزنید یا از اهمیت رعایت اصول اخلاقی؟ به عادتهای رایج و کلیشه ها و روال عادی زندگی اشاره میکنید یا از میزان کتابخوانی و دانش و توانایی و استعداد یادگیری افراد حرف میزنید؟ آیا از دید شما فرهنگ محدود به مرزهای جغرافیایی و تاریخی است یا افراد و جوامع دور از هم و با سابقهء تاریخی کاملا متفاوت هم میتوانند تشابهات و مشترکات فرهنگی داشته باشند؟ و… به نظر من به دلیل همین گستردگی تعاریف و اجزای مختلف چیزی به اسم فرهنگ است که اغلب در بحثهای عمومی، هر کس راجع به آنچه در ذهن خود تصور کرده حرف میزند بدون آنکه بداند طرف دیگر چه تصوری از فرهنگ دارد. مثلا اگر کسی بگوید من عاشق فرهنگ ایران هستم دقیقا منظورش چه اجزایی از فرهنگ است. و اگر کسی بگوید من از فرهنگ ایران متنفرم دقیقا به چه بخشهایی از آن اشاره میکند. آیا اساسا در توصیف فرهنگ، که نمیتوان هیچ دو آدمی را پیدا کرد که تمام اجزای فرهنگی آنها عین هم باشد، میتوان از صفات خوب و بد استفاده کرد؟ بی فرهنگ و بافرهنگ اصلا معنایشان چیست؟ فرهنگ غرب و شرق یا هر دو قطبی دیگری که برای فرهنگ استفاده میشود به چه چیزی اشاره میکند؟‌ آیا یک نفر از شرق الزاما فرهنگش شرقی است؟ غربزدگی که مستقیما به فرهنگ غرب با بار معنایی منفی اشاره میکند، دقیقا راجع به چه چیزی صحبت میکند؟ اصلا آیا غربزگی یا شرقزدگی باید بار معنایی خوب و بد داشته باشند؟ آیا پایبندی به فرهنگ یک ارزش است؟
اصلا وقتی میگوییم فرهنگ ایرانی، منظورمان چه کسانی است؟