یک بحثی در «تحلیل تاریخ تکامل بشر» هست که میگه انسان در چرخهی طبیعت، پیش از آنکه دستش به آتش و فلز و سلاح باز بشه، در میانه های چرخه ی اکوسیستم قرار داشته. یعنی شکارچی حیوانات کوچکتر مثل خرگوش و قورباغه بوده اما طعمه ی حیوانات درنده مثل شیر و پلنگ.
بعداْ با دستیابی به سلاح، از اواسط چرخه بطور ناگهانی جهشی به صدر چرخهی حیات پیدا میکنه درحالیکه از لحاظ جسمانی و روانی آمادگی حضور در چنین جایگاهی رو نداشته.
درست مثل اینکه بطور ناگهانی قدرت گرگ را به یک گوسفند بدهند. اون گوسفند نمیدونه که چطور باید از این قدرت جدیدش استفادهی درست غریزی داشته باشه.
نتیجه اش میشه تمام جنایاتی که بشر در طول تاریخ تکاملش انجام داده. علیه خودش، علیه سایر جانداران و علیه محیط پیرامونش.
شاید یک ترس همیشگی و نهفته در وجود انسان بوده و هست که مبادا روزی این جایگاه برترین مخلوقات بودن را از دست بده. برای همین هم به هر کار دست میزنه و به هر جایی سر میزنه تا بتونه سیطره و تسلط خودش رو بر همه چیز و همه کس حفظ کنه.
بشر
2