آیا جنگی در راه است؟

سالها پیش در خبرها خواندم یکی از سیاستهای غرب دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی در منطقه است. اولین بار که این خبر را دیدم برایم عجیب بود. با خودم میگفتم مثلا چطور میخواهند چنین سیاستی را اجر کنند. آن موقع در تصورات خودم مفهوم شیعه-سنی بیشتر تداعی زاهدان و کردستان و تقویت تروریستهایی مثل جندالله و عبدالمالک ریگی بود.
اما امروز شاید بیشتر و در ابعاد گسترده تری روش اجرای چنین سیاست و ایجاد تنش در منطقه و دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی در خاورمیانه را درک میکنم.
شاید ۶-۷ سال پیش ایران و شیعه تا این حد در کشورهای عربی-سنی منفور نبود. آنچه در سوریه و با حمایت نظامی/دولتی ایران اتفاق افتاد چنان موج خشم و نفرتی در بین کشورهای عربی علیه ایران و شیعه ایجاد کرده است که دیگر محدود به دولتها و گروههای تندرو نیست. کافی است با برخی افراد عادی کشورهایی مثل مصر و قطر و امارات و حتی عراق وارد گفتگو شوید تا میزان خشم و کینه را در نحوهء حرف زدن و برخوردشان حس کنید.
sunnishia
اوایل سال گذشتهء میلادی در اوج بحران کشتار کردها در ترکیه، وارد ایستگاه مترو شدم و دیدم دو جوان چشم و ابرو مشکی پارچه ای بدست گرفته اند که روی آن نوشته است «ترکیه مشغول قتل عام کردهاست». من که از طرف مادری رگ کردی دارم همیشه نسبت به کردها احساس همدلی داشته ام. جلو رفتم و با یکی از آنها دست دادم و ابراز همدلی کردم.
گفتم مادر من هم کرد است و خیلی از شنیدن این اخبار متاسفم. جوان کرد با خوشحالی پرسید که مادرم کرد کجاست و من گفتم کرد ایران.
لبخند روی صورت پسر محو شد و با کمی لکنت ناشی از شاید خشم و تردید و با اخمی به صورت گفت ایران توی سوریه چیکار میکنه (شاید ترجمهء دقیقتر این باشه که ایران در سوریه چه غلطی میکنه).
من لبخند زدم و گفتم از شنیدن اون اخبار هم ناراحتم و امیدوارم هرچه زودتر وضعیت خاورمیانه به ثبات و صلح برسه.
پسر جوابی نداد و سعی میکرد چشمهایش را از چشمهای من بدزد. در همین لحظه بود که قطار رسید و من سر شانه اش زدم و گفتم به امید اینکه همه جا صلح باشه و به سمت قطار رفتم.
 
سه سال پیش کنفرانسی در دانشگاه کونکوردیای مونترال برای بررسی وضعیت سوریه بود. یک سخنران (که بعدها گفته شد مامور سی.آی.ای بوده) در حمایت از مبارزهء مسلحانه و جنگ تمام عیار علیه حکومت بشار اسد آمده بود و یک سخنران در حمایت از مبارزهء بدون خشونت. اغلب شرکت کننده ها عربهای سوری، عراقی و لبنانی بودند.
من و دوست ایرانی ام وسط جمعیت نشسته بودیم. اواسط جلسه بود که با چند خانم که کنار من نشسته بودند وارد خوش و بش شدیم. پرسیدند اهل کجا هستیم و وقتی گفتم ایران، یکی از خانمها که جوانتر بود و پرهیجان تر، شروع کرد به انتقاد از ایران و اینکه دست ایران به خون مردم بیگناه آلوده است. حدس میزدم که دارد سعی میکند مودب باشد و خشم خودش نسبت به حکومت ایران را سر من خالی نکند. من فقط ابراز ناراحتی از وضعیت موجود کردم. حرف بیشتری برای گفتن نداشتم.
بعدا با چند نفر از افراد حاضر در جلسه که دو سه نفرشان از قضا سوری بودند برای شام به رستورانی رفتیم. غم دیدن صحنه های کشتار و فیلمهای مستندی که در آن جلسه دیدم هنوز با من باقی مانده است.
 
چند روز پیش مقاله ای میخواندم که میگفت آمریکا و اسراییل در طرحی مشترک مشغول حمایت مالی و نظامی از چند کشور عربی هستند که علیه ایران اقدام نظامی کنند. مقاله میگفت که آمریکای زیر مدیریت ترامپ خودش وارد جنگ مستقیم با ایران نخواهد شد ولی بصورت غیرمستقیم قصد مقابله با ایران را دارد. اولین میدان عملیاتی این تقابل هم سوریه یا یمن خواهد بود.
امروز مقاله ای خواندم که وزیر خارجه عربستان می‌گوید کشورش حاضر است به سوریه نیروی نظامی بفرستد تا علیه داعش، ایران و نیروهای بشار اسد یا حزب‌الله مبارزه کنند.
 
انگار تمام قطعه های پازل جنگ هر روز کنار هم قرار میگیرند. انگار دوباره سایهء شوم جنگ یا سایهء ترس از جنگ قرار است روی سر ما بیافتد.
 
این وسط چیزی که هنوز برای من قابل درک نیست این است که چه کسانی و با چه منافعی در حکومت ایران خواهان ایجاد تنش و جنگ احتمالی هستند.
آیا این احتمال را نمیدهند که بروز جنگ باعث سرنگونی و فروپاشی حکومتشان میشود؟
آیا در حباب توهمات قدرت نظامی خود علیه کشورهای همسایه و آمریکا و اسراییل هستند؟
آیا شرایط امروز را با جنگ عراق و ایران یکی میدانند؟
آیا دلخوش به حمایت چین و روسیه هستند؟
جواب این سوالها شاید به درک بهتر برخی رفتارهای غیرقابل درک حکومت ایران کمک کند.

ماجرای ابوطالب یزدی، جوان ایرانی که در سال ۱۳۲۲ در عربستان اعدام شد

در سال ۱۳۲۲ یک جوان ۲۲ ساله ایرانی در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار حالت استفراغ شد و توسط ماموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام قصد آلوده کردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و سپس اعدام شد.
نام آن جوان ایرانی ابوطالب یزدی بود که از وی بنام ابوطالب اردکانی نیز یاد می‌شود.
خبر قتل وی باعث واکنش‌های شدید مردم و مراجع در ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی شد. شاه دستور منع سفر حج را صادر کرد و در نتیجه بین سالهای ۱۳۲۲ ﺗﺎ ۱۳۲۷ کسی به حج نرفت مگرﺟﺰ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﻤﺎﺭ ﺑﺻﻮﺭﺕ کعبهﻣﺨﻔﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ فراوان. همچنین روابط دیپلماتیک ایران و عربستان برای مدتی قطع شد.

ابوطالب یزدی همراه همسرش در مراسم حج شرکت کرده بود. وی در طی طواف دچار استفراغ شد و برای آلوده نشدن زمین آن در دامان احرام خود ریخت و مراقبت کرد تا روی زمین نریزد. اشتباه او این بوده که در این حال از کعبه فاصله نمی گیرد و به همان وضع به طواف ادامه می دهد.
عده‌ای از حجّاج که برخی از آنها مصری بودند وقتی ابوطالب را در آن حال مشاهده می‌کنند، با این تصور که وی به قصد آلوده کردن مسجدالحرام نجاست به همراه خود آورده است، به وی حمله کرده و کتک سختی به او می‌زنند که به ناچار دامن احرام از دست او رها می‌شود و قی روی زمینِ حرم می‌ریزد.
پس از آن شرطه‌های حرم وی را دستگیر کرده به همراه برخی دیگر از طواف کنندگان، در دادگاه حاضر و علیه وی شهادت می‌دهند که او قصد آلوده کردن حرم و کعبه را داشته است. بسیاری از حجاج ایرانی و عراقی و دیگران شهادت دادند که وی در نتیجه بیماری و گرمای هوا حالت استفراغ به وی دست داده بود. ولی قاضی حکم اعدام او را صادر کرد.
حادثه در روز ۱۲ ذیحجه رخ داده بود و وی در روز ۱۴ ذیحجه ابوطالب یزدی گردن زده شد.

پس از رسیدن خبر قتل ابوطالب، موجی از خشم و ناراحتی و اعتراض در میان شیعیان به وجود می‌آید.
آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی که در کربلا مقیم بود واکنش شدید به حادثه نشان داد. شیعیان نجف و کربلا اعتراضشان را با حادثه اعلام داشتند.
در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گردید.
دو خواهر وی در مدّت کوتاهی در اثر اندوه حادثه جان خود را از دست دادند.

در پی این حادثه رابطه دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی قطع گردید و به مدت چهار سال دولت ایران از اعزام حجاج به مکه خودداری نمود.

ماجرای ابوطالب یزدی نه تنها در تیرگی رابطه عربستان و ایران بلکه در تداوم و افزایش کدورت در روابط شیعه و سنی بسیار تاثیرگذار بود.

تجلی سبزواری در آن دوران در مثنوی بلندی به نام «طالب نامه» خطاب به سعودی ها چنین سرود:

ای رئیس دولت نجد و حجاز / ای ندانسته حقیقت از مجاز
شرط مهمانداری و رسم صفا / قاعده احسان و آئین وفا
در عرب گردن زدن یا کشتن است / در میان خاک و خون آغشتن است؟
بر شما طالب مگر مهمان نبود / زائر آن کعبة ایمان نبود؟
شیعه بود، اما بدین کافر نبود / منکر قرآن و پیغمبر نبود
تدخلن المسجد ان شاء آمنین / نیست این آیت ز قرآن مبین؟