حدود دو ماه بود که دنبال جایی برای کرایه در تورنتو میگشتم که از ماه آینده نقل مکان کنم. نسبت به هزینه ای که در نظر گرفته بودم و نسبت به فاصله ای که میخواستم نسبت به کالج داشته باشم جای مناسب زیادی پیدا نمیکردم.
دیروز بالاخره جایی را دیدم و پسندیدم. صاحب خونه یک خانم مسن به اسم مارگارت بود که معلم زبانی و بازنشسته است و با سگ بزرگش به اسم سولومان زندگی میکنه. مارگارت شخصیت جالبی داره. از اون خانمهای سرحال و پر انرژیه. در سن بالای شصت سال، دوچرخه سواری میکنه و یک اسب هم داره که آخر هفته ها میره و سوارکاری میکنه.
وقتی برای دیدن خونه رفته بودم، سولومان به سمت من دوید و انگار سالهاست هم را میشناسیم از سر و کول من بالا رفت. من هم نشستم روی زمین و حسابی باهاش صفا کردم.
موقع بازدید از خونه حدود نیم ساعتی با خانم مارگارت گپ زدیم. مارگارت راجع به محله و همسایه ها و شرایط خونه توضیح میداد و من هم که از تمیزی خونه و محله خوشم اومده بود و برای اینکه بهش نشون بدم فرد تحصیل کرده و مستاجر خوبی هستم کلی براش از انبوه مدارک تحصیلی و سوابق کاری در سوئد و دانشگاه مک گیل که اینجا اسم بزرگیه گفتم.
سولومان
2