شبنویس حاوی تجربیات شخصی و خاطرات زندگی و دوران تحصیلم در ایران و سوئد و کانادا است. از پزشکی، که رشتهء تخصصی من است تا شعر و ادبیات و جامعه و تاریخ که موضوعات مورد علاقه ام هستند. معتقدم تجربه های هر فرد شکل دهنده دنیای خاص اوست. عقاید من، نگاه من، دانش من و احساسات من دنیای منحصر به فرد من است. اینجا من، بخشی از دنیای خود را با دیگران به اشتراک می گذارم چراکه حاصل ورود به دنیاهای یکدیگر آموختن است و تنها نماندن است..
سیمین قدیری از نسل آن هنرمندانی است که درست قبل از انقلاب ۵۷، پیش از آنکه به اوج شهرت و شکوفایی برسند مجبور به حاشیه نشینی شدند. نسلی که برای بسیاری از ایرانیان دوران قبل و بعد از انقلاب همچنان ناشناخته است.
سالها پیش بصورت پراکنده یکی دو آهنگ از سیمین قدیری شنیده بودم ولی چند روز پیش بطور اتفاقی با آلبوم «آوازهای دیگر» روبرو شدم و تصمیم گرفتم ویدئوی پایین را که شامل تمام آهنگهای این آلبوم است تهیه کنم.
موسیقی تمام ترانه ها کار فریبرز لاچینی است و شعرها کار ژیلا مساعد، محمود کیانوش، بهروز رضوی و احمدرضا احمدی است. این مجموعه توسط کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان تهیه شده است. قرار بود نسل ما، نسل سوختهء ۵۷ با این ترانه ها بزرگ شود اما افسوس.
برای همرسانی این مطلب یکی از روشهای زیر را انتخاب کنید
کاری متفاوت از محسن طاهرزاده و اعضای خانواده اش.
محسن طاهرزاده از اساتید دف نوازی است که در کانال تلگرام خود این کلیپ را که بهمراه اعضای خانواده اش اجرا کرده منتشر کرد.
لینک کانال تلگرام محسن طاهرزاده: https://telegram.me/mohsenmaryamdaf
برای همرسانی این مطلب یکی از روشهای زیر را انتخاب کنید
بواسطهء دوستی افغانستانی با ترانه ای از خوانندهء ۵۳ سالهء افغان به نام «فرهاد دریا» آشنا شدم که پس از همان چند ثانیهء نخست، ترانه به دلم نشست.
فرهاد خواننده ای ساکن آمریکا و از جمله تاثیرگذارترین خوانندگان معاصر افغانستان است. او از سال ۲۰۰۶ سفیرصلح سازمان ملل در افغانستان بوده است. در کنسرتهایش در کشورهای مختلف ترانه هایی به زبانهای فارسی، پشتو، اردو، ازبکی و انگلیسی اجرا کرده و کنسرتهایش در افغانستان همواره رایگان بوده است.
یکی از کارهای اخیر وی ترانهء اوغایتا (اون وقتها) است که اشاره به زمانهای قدیم و گذشته، احتمالا دههء ۴۰-۵۰ میکند. متن شعر ترانه را میتوانید در پایین بخوانید
او غایتا چی غایتا بود (اون وقتها چه وقتهایی بود)، او غایتا، اوغایتا
او غایتا چی غایتا بود، او غایتا، اوغایتا
غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود، این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود، او غایتا، او غایتا
امنیت برقرار بود، امنیت تیت کود بود، بین دلهای ما پر بود
درختان عکاسی پیره دار کابل بود، جوانها احمد ظاهر میشنودند
کودکان برگ چنار میسرودند، جوانها احمد ظاهر میشنودند
چوچه ها قو قو قو قو میسرودند
ملا درمسجد بود او غایتا، معلم در مکتب بود او وختا (وقتها)، هنوز عاشقی و جوانی تمام مطلب بود او وختا (وقتها)، او غایتا، او غایتا
هنوز از عشق و اخلاص، برکت بود در بازار، هنوز زمینهای خدا گندم میداد نه کوکنار
هنوز، هنوز، هنوز بهشت انام مادران بود، هنوز کنار سفره جا برای خواهران بود
قانون با حیبت بود اوغایتا، رهبر با ملت بود او وختا (وقتها)، گردن کلفت همسایه پیش روی ما پت بود او وختا (وقتها)
او غایتا، اوغایتا
نان بی سیاست میخوردیم، آب بی سیاست میخوردیم ، دور از سیاست پیر گشته، آدم واری میمردیم
او غایتا چی غایتا بود، او غایتا، او غایتا
غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود، این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود، او غایتا، او غایتا
ترانهء دوستی
شاید معروف ترین و شناخته شده ترین ترانه اش در ایران، ترانهء گردش چشم سیاه تو است
و ترانه ای شاد به اسم شیشتا باشم
برای همرسانی این مطلب یکی از روشهای زیر را انتخاب کنید
من که ادعایی ندارم، یه خرم! خر میام خر میرم از دنیا!
تویی که آدمی، اشرف عالمی، درست شو یکمی تو دنیا!
وقتی به تاریخ، خوب که نگاه میکنی می بینی
تکرار ادوار،میبینی، یاد نمیگری، همینی
این کلیپ قسمتی از مجموعهء ملانصرالدین هست که صداپیشگانی همچون محمدرضا علیمردانی یکی از خوانندگان آن میباشد
خیلی از ما با آهنگ تیتراژ مدرسهی موشها خاطره داریم و با آن بزرگ شده ایم اما شاید ندانید که شاعر این ترانه یک روحانی به اسم ابوالقاسم حسینی ژرفا است.
وی بعد از حدود سی سال طی یک مصاحبه با ایسنا از چگونگی نوشتن این شعر گفت.
در زمان ساخت مدرسه موشها، حسینی ژرفا یک جوان ۲۰ ساله بوده که در رادیو و تلویزیون فعالیت میکرد اما طبق گفتهی خودش بدلیل شخصیت درونگرا و انزواطلبش سرانجام از صدا و سیما جدا شده و به قم میرود تا در آنجا در گوشهی عزلت به تحصیل و تدریس مشغول باشد.
در این مصاحبه وی میگوید: « خانم اسدی تهیهکننده «مدرسه موشها» با نگرانی آمدند و فرمودند شعری که برای تیتراژ گفته شده، رد شده است. زمان بسیار محدودی حدود نیم ساعت به وقت استودیو مانده بود. ایشان با ناراحتی گفتند من برای ضبط وقت گرفتهام. اگر شعر نرسد، برنامه به هم میخورد. دو – سه روز هم بیشتر تا عید نمانده بود.
عرض کردم اگر اجازه بدهید، خودم شعر را میگویم. خانم اسدی خیلی خوشحال شدند. چون من از نیروهای اصلی گروه بودم، خیالشان راحت بود که دیگر مسأله تصویب شعر مشکلی ندارد. حساسیتهای اول انقلاب خیلی زیاد بود. آن موقع گاهی یک تصویر یا کلمه که الآن در فرهنگ جامعه کاملا عادی شده، حساسیتبرانگیز بود.
من به اتاق مجاور رفتم. حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه طول کشید و این شعر را در هفت – هشت بیت سرودم که همین شعر «ک مثل کپل / صحرا شده پر ز گل…» بود.»
متن اجراشده شعر «مدرسه موشها»:
«ک مثل کپل،
صحرا شده پر ز گل.
گ مثل گردو،
بنگر به هر سو.
ب مثل بهار، هپچه، هپچه.
فکر کن بسیار.
پ مثل پسته،
نباش خسته.
ایییشش!
م مثل موش، قیو، قیو، موش.
برخیز و بکوش
برخیز و بکوش