شما در این موقعیت چه تصمیمی میگرفتید؟

یک سناریو را تصور کنید که در آن سه فرد در سه موقعیت متفاوت هستند.
 
۱- فرد اول عاشق فرد دوم شده که متاهل است. نمیخواهد فرصت یک بار زندگی کردن را بدون بودن با فرد دوم از دست بدهد.
۲- فرد دوم همسر فرد سوم است. همسرش را دوست ندارد و در رابطه شان به مشکلات زیادی برخورده اند. خواهان جدا شدن است. عاشق فرد اول است و تمام آینده و خوشبختی خود را در بودن با او میبیند.
۳- فرد سوم همسر فرد دوم است. بشدت مخالف جدا شدن است (به هر دلیلی). مشخص نیست عاشق فرد دوم است یا نه،‌ اما برای جلوگیری از طلاق تهدید به استفاده حق عدم طلاق/حق اجرای مهریه و آبروریزی بخاطر ارتباط همسرش (حتی کلامی) با فرد اول کرده است.
 
خودتان را در هر کدام از این سه موقعیت تصور کنید. در هر موقعیت (که قاعدتا حق را هم از آن خود میدانستید) چه تصمیمی میگرفتید؟ از دید شما مقصر اصلی چه کسی است؟
خودتان را بعنوان فرد چهارم که ماجرا را میشنود در نظر بگیرید. با ملاک ها و اصول تعریف شده تان (اخلاقیات،‌ قانون، عرف، دین، کارما، و…) چه قضاوتی میکردید؟
Three parts of a puzzle. Objects over white

Enter a caption

یک دیدگاه برای ”شما در این موقعیت چه تصمیمی میگرفتید؟

  1. کم و بیش درگیر همچین جریانی هستم همسرم خیلی بیخیال و بی سلیقه هست تنها کاری که دوست داره بیرون رفتن هست چه تنها چه یا با من یا با خانواده خودش، خبری از کار خونه نیست بیشتر به عهده ی من هست، خیلی خانوادگی دوست دارند لباس و طلا بخرند و برای دیگران قیافه بگیرند برادران و پدر درگیر مواد مخدر هستند حتی یه چایی هم بلد نیست دم کنه موندم چیکار کنم وقتی با این خانم آشنا شدم خواستم کنار بکشم ولی دلشوره بسیار شدیدی می‌گرفتم سابقه همچین چیزی نداشتم قصد ازدواج نداشتم ولی ایشون پیشنهاد ازدواج دادند نتونستم نه بگم بالاجبار تن دادم چیزی که آزار دهنده بود آزادی غیر معمول خانواده بود همه ی خواهران حتی کم سن با دوست پسرشون میرفتن سه روز بعد میومدن برادره با زن رفیقش تو اتاق خواب مشغول بود یکی قرص خورده بود خودکشی میکرد جهنمی گیر کردم داغون شدم در عوض من از بخت بد تو خانواده مذهبی بزرگ شدم خجل و اهل درس و کتاب و ورزش و …خلاصه زود ازدواج کردیم بلافاصله خبر حامله شدن هرچی مخالفت کردم که تا اوایل هست کاری کنیم سفت و سخت جبهه گرفتن حالا صاحب فرزند چیکار باید بکنم آینده فرزند مهریه سنگین این فقط خلاصه ای از مشکلات من هست نمی‌دونم کس دیگه ای همچین مشکلاتی داشته چیکار باید کرد اگر عنوان کنم برای طلاق باید با چندتا قاچاقچی و نوچه هاشم دست به یقه باید بشم،

    لایک

  2. من بر مبنای کلی و شناخت و تجربه ای که تا حال کسب کردم با اجازه چند نکته رو میگم :
    نکته اول: با توجه به اینکه جامعه ما اساسا با رابطه دختر و پسر مشکل داره ، حال هم از نظر سنتی ، دینی که این تبدیل به هنجارهایی در آینده جوون ها میشه بعنوان مثال طرف با اولین دختری که دوست شده وابسته و بفکر ازدواج می افته و مسائلی دگر که در حوصله این بحث نیست . . . . .
    نکته دوم : پدر و مادرها اکثرا دیدگاه های سنتی دارند و اصرار دارند بچه هاشون هر چه زودتر سر و سامون بگیرن و تازه خیلی هم زود بچه دار بشن با این اعتقاد که ” همون که دندان به بچه میده ، رزق رو هم میاره ! ”
    نکته سوم : دگرگون شدن ارزش ها بدینگونه که اینجا مثلا خیلی از خانوم ها کار نمی کنند یا محدودیت دارند برای کار کردن و بخاطر خیلی از تعصبات احمقانه از اجتماع دوری می کنند و کنج خونه منتظرن شوهر بیاد و زمانی که ازدواج کردن انتظار برآورده شدن تمام خواسته های سرکوب شده نوجوانی و جوانی که در خانواده پدری بود رو دارند بقول شکپبیر : در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر می خواهند و از شوهر به این درماندگی همه دنیا را !!!
    نکته اخر : بی اطلاع بودن از قوانین ازدواج و شرط و شروطی که باید بزارن نادیده گرفته میشه و نتیجه اش اینه که هم مرد رو میندازه در سیاهچال و هم زندگی زن رو تباه می کنه !
    اما نظرم :
    من بشدت مخالف دوستی با زن شوهردار هستم در نتیجه نمی تونم خودم رو جای فرد اول تصور کنم . . . . .
    فرد دوم وقتی به شخصی علاقمند نبود چرا تن به ازدواج داد ؟
    فرد سوم که شوهر فرد دوم باشه ( اگر درست متوجه شده باشم ! ) همسرش از مهریه اش حاضره گذشت کنه ، زندگی که بدون عشق و دوستی باشه باید پایان پیدا کنه در نتیجه طلاقش بده .

    پسندیده شده توسط 1 نفر

بیان دیدگاه