آندره بِسِت، معروف به برادر آندره، کشیش محبوب و مقدس کلیسای سنت ژوزف در مونترال است. در این کلیسا مجسمه های زیادی ازش ساختند و در موزه ی این کلیسا بسیار بهش پرداختند. قلبش را پس از مرگ از بدنش خارج کرده اند و در محفظه ای شیشه ای در کلیسا و در معرض دید عموم مسیحیان و بلکه مسلمانان و غیره قرار دادند. [طی چند روز آینده، عکس و مطلبی راجع به این موضوع خواهم نوشت.]
و اما برادر آندره که بود؟
آندره بِست متولد سال ۱۸۴۵ است که ابتدا به برادر آندره و بعدها به آندره مقدس مونترال معروف شد. وی شخصیت شناخته شده و معروف کلیسای کاتولیک در مونترال است. هزاران گزارش از قدرت معجزه آسا در شفای بیماران بهش منسوب شده و از این جهت در بین مسیحیان کانادا و بخصوص فرانسوی زبانان کانادا بسیار مورد ستایش و احترام است. یه چیزی تو مایه های ابوالفضل خودمون.
واتیکان برادر آندره را ۳۴ سال پیش یعنی در سال ۱۹۷۸، قدیس اعلام کرد و پاپ ژان پاول دوم در سال ۱۹۸۲ او را کلاً فردی متبرک خواند.
داداشمون آندره، در سن ۹ سالگی پدر و در ۱۲ سالگی مادرش را از دست داد. بدنی نحیف و ضعیف داشته و زندگی سختی رو پشت سر میذاره. در جوانی به عنوان کارگر رختشویی و باربر کالج نوتردام در مونترال مشغول به کار میشه. اما بعدها به خدمت کلیسا در میاید و از مریدان شاخ و سفت و سخت یوسف نجار* (سنت ژوزف، شوهر مریم، با یوسف پیامبر فرق داره) بوده. به همین دلیل هم نام کلیسایی که میسازه را کلیسای سنت ژوزف یا همان یوسف مقدس میذاره.
او که مدتها در کالج نوتردام کار میکرده، در تمام آن دوران و با توسل به حضرت سنت ژوزف مشغول به شفای عاجل بیماران بوده است. برادر آندره، برای شفای مردم، از کور و کچل بگیر تا افلیج و علیل و غیره، از یه روغن چراغی که توی کلیسای کوچیک محله شون بوده استفاده میکرده و روغن رو به بیماران می مالیده و ازشون دعوت میکرده که دعا کنن و از حضرت سنت ژوزف تقاضای شفای عاجل داشته باشند، و به اصطلاح به دامن یوسف نجار متوسل میشدند.
البته برادر آندره همیشه از خودش فروتنی در میکرده و میگفته که این من نبودم که شفا دادم بلکه حضرت یوسف نجار بود. من فقط یک وسیله هستم و از این حرفها.
یه بار در دوران حیاتش یک بیماری اپیدمیک در منطقه شایع میشه که سیل آحاد ملت مومن به دم در کالج محل کار و یا خانه شخصی اش روانه میشند. پزشکان شهر که نونشون آجر شده بوده حسابی شاکی بودند و برادر آندره را شارلاتان و کلاهبردار خطاب میکنند اما مردم به او اعتقاد داشتند و گوششون به حرف این پزشکای از خدا بی خبر بدهکار نبوده.
برادر آندره هم البته مرتب اعلام میکرده که آی ملت بوخودا من قادر به شفا دادن نیستم بلکه این حضرت سنت ژوزفه که شفا میده. یه کلیسای بزرگی هم میسازه به اسم سنت ژوزف که نمای بیرونیش در عکس دیده میشه.
در نهایت کار به جایی میرسه که برادر آندره ۴ تا منشی استخدام میکنه چراکه از طرف مردم سالانه حدود ۸۰ هزار نامه شفاعت و توسل و عریضه و اینا دریافت میکرده. بالاخره کالج نوتردام به دلیل مراجعه غیرقابل کنترل شفاجویان، دیدارها را در کالج ممنوع میکنه اما به او اجازه میدن در ایستگاه تراموای نزدیک به کالج همچنان مردم را شفا بکنه.
کم کم نام و شهرتش همه جا میپیچه و تبدیل به یک چهرهء شناخته شده میشه که البته جنجال و بحثهای زیادی هم راجع بهش شکل میگیره. در کالج نوتردام، معلمان و والدین دانش آموزان زیادی بودند که از آندره حمایت میکردن و به او اعتقاد قلبی داشتند، اما بسیاری هم وی را یک شارلاتان و حتی خطرناک برای سلامت بیماران خطاب میکردند. اما خوب تاریخ ثابت کرده که اعتقاد همیشه بر عقل و دانش غلبه میکنه.
سرانجام در سال ۱۹۳۷ برادر آندره، در سن ۹۱ سالگی، از دنیا میره. حدود ۱ میلیون نفر در مراسم تشیع جنازه ش شرکت میکنن.
جسدش در همان کلیسای سنت ژوزف که برای ساختش تلاش زیادی کرده بود دفن میشه ولی قلبش را در ظرفی شیشه ای قرار میدن که آحاد ملت بیان و همچنان شفا بگیرن. همچین قدرتی داشته برادرمون.
البته در سال ۱۹۷۳ قلب دادش آندره بسرقت میره اما یک سال بعد با کمک فرانک شوفی که وکیل جنایی شناخته شده ای بوده پیدا میشه. حالا چطور ثابت میکنن و میفهمن این همون قلبه دیگه با خودشون. ما میگیم خودشه شما هم بگید خودشه. مهم اینه که مردم بیان اینجا و شفا بگیرن. همونطور که هنوز هم مسیحیان بسیاری به این کلیسا میان، دست به ضریح دور قلب میزنند، مقابلش زانو میزنند، ماچش میکنند، اشک میریزن، از او طلب شفا میکنن و پول میندازن توی صندوق صدقات کلیسا و میرن. خلاصه اللهم اشف کل مریض و این قضایا.
*توضیح کوتاه درباره سنت ژوزف یا یوسف نجار:
وی همسر مریم، مادر عیسی است. البته به عقیده مسلمانان و بخش کثیر مسیحیان او پدر عیسی به شمار نرفته و با مریم همبستر نشدهاست بلکه بیشتر نقش پدرخوانده را برای عیسی بازی میکند. مسیحیان معتقدند نسب وی به ابراهیم پیامبر میرسد.
در سال ۱۸۹۳ پاپ لئون سیزدهم، هر سه (مریم مقدس، پسرش عیسی و یوسف نجار) را یک خانواده اعلام کرد و آنها را خانواده ی مقدس نامید . در تقویم کلیسای رم، روزی را به آن اختصاص دادهاند.
در برخی روایات اینچنین آمده است که وقتی یوسف نجار از باردار بودن مریم با خبر شد، قصد جدا شدن از او را داشت، اما در یک شب خوابی دید که در آن فرشتهای به او گفت:
« [اووووووووووو!] یوسف، پسر داوود، از ازدواج با مریم نگران نباش . کودکی که در رحم اوست، از روح القدس است»
یوسف تحت تاثیر این خواب، مریم را به خانهاش برد تا همسرش باشد. بقیه ماجرا رو برید خودتون بخونید دیگه خسته شدم.